بیستوچهارم ذیالحجه روز مباهله نام گرفته است. در این روز که روز نزول آیه «تطهیر» نیز هست، خداوند بر ارزشها و فضیلتهای اهل بیت (ع) و جایگاه راستین آنان در درک و شناخت اسلام راستین مهر تأییدی دیگر زد.
روایات فراوانی در منابع معروف و دست اول اهل سنّت و منابع اهل بیت(علیهم السلام)آمده است، که با صراحت میگوید: آیه مباهله درباره علی، فاطمه، حسن و حسین(علیهم السلام) نازل شده است.
به گزارش خبرنگار دین و اندیشه خبرگزاری دانشجویان ایران(ایسنا)، مباهله در اصل از ماده بَهْل (بر وزن اَهْل) به معنی رها کردن است. به همین جهت هنگامی که حیوان را به حال خود واگذارند و پستان آنرا برای جلوگیری از نوشیدن نوزادش در کیسه قرار ندهند به آن حیوان باهِل میگویند و از این رو ابتهال در دعا به معنی تضرّع و واگذاری کار به خدا است.
و گاه این واژه را به معنی هلاکت و لعن و دوری از خدا معنی کردهاند آن نیز به خاطر رها کردن و واگذار نمودن بنده به حال خویش و خروج از سایه لطف خداست، اما از نظر مفهوم متداول که در آیه به آن اشاره شده، مباهله به معنی نفرین کردن دو نفر به همدیگر است. به این ترتیب که وقتی استدلالات منطقی سودی نداشت، افرادی که با هم درباره یک مسأله مهمّ دینی گفتوگو دارند در یک جا جمع میشوند و به درگاه خدا تضرّع میکنند و از او میخواهند که دروغگو را رسوا سازد و مجازات کند، همان کاری که پیامبر اسلام(ص)در برابر مسیحیان نجران کرد، که در آیه 61 سوره آل عمران به آن اشاره شده است.
در این آیه میخوانیم:( فَمَن حاجَّکَ فیهِ مِن بَعدِ ما جائَکَ مِنَ العِلمِ فَقُل تَعالَوا نَدْعُ اَبنائَنا وَ اَبنائَکُمْ وَ نِسائَنا وَ ئِسائَکُمْ وَ اَنْفُسَنا وَ اَنْفُسَکُمْ ثُمَّ نَبتَهِلْ فَنَجْعَلْ لَعنَةَ اللهِ عَلی الکاذِبینَ)
«هر گاه بعد از علم و دانشی که به تو رسیده، (باز) کسانی درباره مسیح با تو به ستیز برخیزند، بگو: "بیایید ما فرزندان خود را دعوت کنیم، شما نیز فرزندان خود را، ما زنان خویش را دعوت نماییم، شما نیز زنان خود را، ما از نفوس خود (و کسی که همچون جان ما است) دعوت کنیم، شما نیز از نفوس خود، آنگاه مباهله (و نفرین) کنیم، و لعنت خدا را بر دروغگویان قرار دهیم"».
این آیه به ضمیمه آیاتی که قبل و بعد از آن نازل شده، نشان میدهد که در برابر پافشاری مسیحیان در عقاید باطل خود، از جمله ادعای الوهیت حضرت مسیح(علیه السلام) و عدم کارایی منطق و استدلال در برابر لجاجت آنها، پیامبر(ص) مأمور میشود که از طریق مباهله وارد شود، و صدق گفتار خود را از این طریق خاصّ و روحانی به ثبوت برساند، یعنی با آنها مباهله کند تا راستگو از دروغگو شناخته شود!
تفسیر آیه
«هر گاه (مسیحیان) بعد از علم و دانشی که به تو رسیده (درباره نفی الوهیت مسیح(علیه السلام) و تثلیت و انحرافاتی از این قبیل) با تو به بحث و ستیز برخیزند، به آنها بگو: "ما فرزندان خود را دعوت کنیم شما نیز فرزندان خود را ( فَمَن حاجَّکَ فیهِ مَن بَعدِ ما جائَکَ مِنَ العِلمِ فَقُل تَعالَوا نَدْعُ اَبنائَنا وَ اَبنائَکُم)، ما زنان خویش را دعوت نماییم و شما نیز زنان خود را، (وَ نِسائَنا وَ نِسائَکُمْ)، ما از نفوس خود (و کسی که همچون جان ما است) دعوت مینماییم و شما نیز نفوس خود ( وَ اَنفُسَنا وَ اَنفُسَکُمْ).
آنگاه مباهله (نفرین) کنیم و لعنت خدا را بر دروغگویان قرار دهیم: ( ثُمَّ نَبْتَهِل فَنَجْعَلْ لَعْنَةَ اللهِ عَلَیَ الکاذِبینَ).
بدون تردید از نظر تاریخی این مسئله واقع شد. یعنی پیامبر(صلی الله علیه وآله) گروهی را انتخاب کرد و همراه خود برای مباهله آورد.
در روایات اسلامی که مفسّران و محدّثان نقل کردهاند آمده است «هنگامی که آیه فوق نازل شد پیامبر(ص) به مسیحیان نجران پیشنهاد مباهله داد، بزرگان مسیحی از پیامبر(ص)یک روز مهلت خواستند، تا در این باره به شور بنشینند. اسقف (اعظم) به آنها گفت: "نگاه کنید، اگر فردا محمد با فرزند و خانوادهاش برای مباهله آمد از مباهله با او بپرهیزید، و اگر اصحاب و یارانش را همراه آورد با او مباهله کنید که او پایه و اساسی ندارد".
فردا که شد که پیامبر(ص) آمد، در حالی که دست علی(ع) را گرفته بود و حسن و حسین(علیهما السلام) پیش روی او حرکت میکردند، و فاطمه(علیها السلام) پشت سر او. مسیحیان و در پیشاپیش آنان" اسقف اعظم آنان بیرون آمدند. هنگامی که پیامبر(ص) را با همراهان مشاهده کرد، پرسید: اینها چه کسانی هستند؟" گفتند: "این یکی، پسر عمو و داماد او است، و این دختر زادههای او هستند، و این بانو، دختر او است که از همه نزد او گرامیتر است." اسقف نگاهی کرد و گفت: "من مردی را میبینم که مصمّم و با جرأت در مباهله آمده و میترسم او راستگو باشد، و اگر راستگو باشد بلای عظیمی بر ما وارد خواهد شد." سپس گفت: "ای ابوالقاسم (محمد(ص)) ما با تو مباهله نخواهیم کرد، بیا با هم صلح کنیم"»!
و در بعضی از روایات آمده که اسقف اعظم گفت: «من صورتهایی را مینگرم که اگر از خدا بخواهند کوه را از جا برکند چنین خواهد شد! پس مباهله نکنید که هلاک خواهید شد»!
همین مضمون با تفاوتهایی که به اصل قضیه ضرر نمیزند، در بسیاری از تفاسیر دیگر نیز آمده است، مانند تفسیر فخر رازی (جلد 8، صفحه 10) و قرطبی (جلد 2، صفحه 1346) و روح البیان (جلد 2، صفحه 44) و روح المعانی (جلد 3، صفحه 188) و بحر المحیط (جلد 2، صفحه 472) تفسیر بیضاوی (ذیل آیه مورد بحث) و تفاسیر دیگر.
منبع:
پایگاه اطلاعرسانی آیتالله مکارمشیرازی
http://makarem.ir/compilation/Reader.aspx?pid=61835&lid=0&mid=12986&catid=6509
انتهای پیام
مباهله در لغت
«مباهله» در اصل از ماده «بهل» (بر وزن اهل) بوده و به رها کردن و برداشتن قید و بند از چیزی گفته می شود[1].
مباهله در اصطلاح
مباهله در اصطلاح قرآن و روایات و غیر آنها، به معنای ملاعنه (لعن و نفرین
کردن دو طرف به یکدیگر) است؛ این گونه که هرگاه دو گروه یا دو نفر درباره ی
مساله ای مهم، مانند مسائل مهم مذهبی با هم گفتگو کرده و به نتیجه ای
نرسند، در یک جا جمع می شوند و به عنوان «آخرین حربه»، به درگاه خداوند
تضرع می کنند و از او می خواهند تا درغگو را رسوا و مجازات کند[2].
تناسب معنای اصطلاحی با معنای لغوی در این است که در هر دو، رها کردن و واگذار کردن یکدیگر به حال خود، وجود دارد.
مباهله با مسیحیان نجران
«فَمَنْ حَاجَّکَ فِیهِ مِنْ بَعْدِ ما جاءَکَ مِنَ الْعِلْمِ فَقُلْ
تَعالَوْا نَدْعُ أَبْناءَنا وَ أَبْناءَکُمْ وَ نِساءَنا وَ نِساءَکُمْ وَ
أَنْفُسَنا وَ أَنْفُسَکُمْ ثُمَّ نَبْتَهِلْ فَنَجْعَلْ لَعْنَتَ اللهِ
عَلَی الْکاذِبِینَ»[3]؛
هرگاه بعد از علم و دانشی که
به تو رسیده (باز) کسانی با تو به محاجه و ستیز برخیزند، به آن ها بگو:
بیایید! ما فرزندان خود را دعوت می کنیم، شما هم فرزندان خود را؛ ما زنان
خویش را دعوت می نماییم، شما هم زنان خود را؛ ما از نفوس خود دعوت می کنیم و
شما هم از نفوس خود؛ آن گاه مباهله می کنیم و لعنت خدا را بر دروغگویان
قرار می دهیم.
بخش با صفای «نجران» با هفتاد دهکده ی
تابع خود، در نقطه ی مرزی حجاز و یمن قرار گرفته است. در آغاز طلوع اسلام،
این نقطه تنها منطقه ی مسیحی نشین حجاز بود که به عللی از بت پرستی دست
کشیده و به آیین مسیحیت گرویده بودند[4].
پیامبر
اسلام(صلی الله علیه وآله) هم زمان با مکاتبه ی با سران حکومت های جهان و
مراکز مذهبی، نامه ای به اسقف نجران (ابو حارثه بن علقمه) نوشت و در آن
نامه از ساکنان نجران خواست که یا اسلام را بپذیرند و یا به حکومت اسلامی
جزیه (مالیات) بپردازند (که در برابر این مبلغ جزئی، از جان و مال آنان
دفاع شود) و در غیر این صورت، به آنان اعلام خطر می شود.
نامه توسط نمایندگان پیامبر(صلی الله علیه وآله) به دست اسقف رسید. وی
نامه را با دقت خواند و برای تصمیم گرفتن، شورایی مرکب از شخصیت های بارز
مذهبی و غیر مذهبی تشکیل داد. شورا نظر داد که گروهی به نمایندگی نجران به
مدینه بروند، تا از نزدیک با محمد(صلی الله علیه وآله) تماس گرفته، و سخنان
او را بررسی کنند.
شصت تن از زبده ترین و داناترین مردم نجران انتخاب شدند که در رأس آن ها سه پیشوای مذهبی قرار داشت:
1. «ابو حارثه بن علقمه»، اسقف اعظم نجران که نماینده ی رسمی کلیساهای روم در حجاز بود؛
2. «عبدالمسیح»، رئیس هیئت نمایندگی که به عقل و تدبیر و کاردانی شهرت داشت؛
3. «أیهم» که فردی کهنسال و مورد احترام مردم نجران بود.
هیئت نمایندگان در مسجد مدینه با پیامبر اسلام گفتگو کردند. حضرت آنان را
به آیین اسلام و پرستش خدای یگانه و دست کشیدن از عقاید باطل (مانند اعتقاد
به فرزند داشتن خداوند) دعوت کرد. یک نفر از نمایندگان گفت: عیسی فرزند
خدا است؛ زیرا مادر او مریم، بدون آن که با کسی ازدواج کند، او را به دنیا
آورد؛ پس باید او را نیز خدای جهان دانست.
پیامبر
اکرم (ص) با تلاوت آیه ای از قرآن آنان را چنین پاسخ دادند: «وضع حضرت عیسی
از این نظر مانند حضرت آدم است که او را با قدرت بی پایان خود، بدون آن که
دارای پدر و مادری باشد، از خاک آفرید»؛ اگر نداشتن پدر دلیل بر این باشد
که عیسی فرزند خدا است، پس حضرت آدم برای این انتساب شایسته تر است؛ زیرا
او نه پدر داشت و نه مادر.
گفتگو ادامه یافت و پس از
اصرار دو طرف بر حقانیت عقاید خود، تصمیم گرفته شد که مساله از راه مباهله
خاتمه یابد، از این رو قرار شد که فردای آن روز، همگی خارج از شهر مدینه،
در دامنه ی صحرا برای مباهله آماده شوند.
روز بیست و پنجم ماه ذی الحجة سال دهم هجرت بود.
سران نمایندگان نجران پیش از آن که با پیامبر روبه رو شوند، به یکدیگر
گفتند: هرگاه دیدید که «محمد» افسران و سربازان خود را به میدان مباهله
آورد، معلوم می شود که در ادعای خود صادق نبوده و اطمینانی به نبوت خود
ندارد، ولی اگر دیدید که با فرزندان و عزیزان خود به مباهله آمده، معلوم می
شود که او راستگو و پیامبر خدا است؛ زیرا آن قدر به خود ایمان دارد و
احساس امنیت می کند که عزیزان خود را آورده است.
هنوز
نمایندگان نجران در این گفتگو بودند که ناگهان چهره ی نورانی پیامبر(صلی
الله علیه وآله) نمایان شد. او فرزندش حسین(علیه السلام)را در آغوش دارد و
دست حسن(علیه السلام) را در دست؛ علی(علیه السلام) پیش رو، و حضرت
زهرا(علیها السلام) پشت سر آن جناب حرکت می کنند[5].
پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله) پیش از ورود به میدان مباهله به همراهان
خود فرمود: «من هرگاه دعا کردم، شما دعای مرا با گفتن آمین بدرقه کنید.»
نمایندگان نجران، با حالت بهت و وحشت به یکدیگر نگاه می کردند؛ شکوه و جلال
معنوی و الهی این پنج تن، همه را بر جای خود میخ کوب کرده بود. اسقف نجران
گفت: «من چهره هایی می بینم که هرگاه دست به دعا بلند کنند و از درگاه
خداوند بخواهند که بزرگ ترین کوه ها را از جای برکند، به سرعت کنده خواهد
شد. هرگز درست نیست که ما با این چهره های نورانی و با فضیلت مباهله کنیم؛
چرا که عذاب الهی همه ی ما را نابود می کند و چه بسا دامنه ی عذاب گسترش
یابد و همه ی مسیحیان جهان را فرا گیرد و در روی زمین یک مسیحی باقی
نماند.»
انصراف مسیحیان از مباهله
نمایندگان نجران با دیدن این وضع، بی درنگ وارد شُور شدند و به اتفاق آرا
تصویب کردند که هرگز وارد مباهله نشوند و هر سال مبلغی را به عنوان «جزیه»
به حکومت اسلامی بپردازند. پیامبر(صلی الله علیه وآله) نیز درخواست آنان را
پذیرفت و قرار گذاشتند که مردم نجران نیز از مزایای حکومت اسلامی برخوردار
گردند؛ در این هنگام پیامبر (ص) فرمود: «عذاب سایه ی شوم خود را بر سر
نمایندگان نجران گسترده بود و اگر از در مباهله وارد می شدند، صورت انسانی
خود را از دست داده و با آتشی که در بیابان بر افروخته می شد، می سوختند و
دامنه ی عذاب به سرزمین نجران هم کشیده می شد[6].»
فضیلت اهل بیت(علیهم السلام) در داستان مباهله
مفسران و محدثان شیعه و سنی تصریح کرده اند که پیامبر گرامی اسلام تنها
کسانی را که همراه خود برای مباهله برد: فرزندانش، حسن و حسین(علیهما
السلام)(أبناءنا) و دخترش فاطمه(علیها السلام) (نساءنا) و از میان مردان
تنها علی بن ابی طالب(علیه السلام)(أنفسنا) بودند.
شهید قاضی نور الله شوشتری، در کتاب شریف «احقاق الحق»، اتفاق نظر مفسران
را د راین باره بیان می کند؛ سپس آیة الله مرعشی نجفی (ره) در پاورقی این
کتاب، از حدود شصت نفر از بزرگان عامه نقل می کند که معتقدند آیه ی مباهله
در شأن و منزلت اهل بیت پیامبر(صلی الله علیه وآله) نازل شده است؛ برای
مثال مسلم بن حجاج در صحیح خود ـ که دومین صحیح از صحاح ششگانه عامه است ـ
می نویسد: «معاویه به سعد وقاص گفت: چرا علی را دشنام نمی گوئی؟ پاسخ گفت:
به دلیل سه ویژگی که علی داشت و من آرزو می کنم که یکی از آن ها را دارا
بودم...؛ (یکی از آن ها این بود که (چون آیه ی مباهله نازل شد، پیامبر تنها
از فاطمه و حسن و حسین و علی دعوت کرد؛ وقتی همگی جمع شدند، فرمود: اللهم
هؤلاء اهلی؛ خداوندا ایشان اهل بیت من هستند.[7]»
داستان مباهله گواه بزرگی بر فضیلت و برتری این خانواده است. پیامبر(صلی
الله علیه وآله) از میان تمام صحابه و یاران خود، تنها این چند نفر را
شایسته و مصداق آیه دانست و در کنار خود به میدان مباهله آورد.
عمومیت استفاده از مباهله
شکی نیست که آیه مباهله خطاب به پیامبر اسلام بوده و متضمن دستور کلی به
مسلمانان برای انجام این عمل نمی باشد، ولی در آیات و روایات، منعی از
انجام این عمل توسط مسلمانان وارد نشده است، بلکه از روایات عمومیت این حکم
استفاده می شود؛ برای مثال از امام صادق (ع) روایت شده است که اگر مخالفان
مذهبی سخنان و استدلال های شما را نپذیرفتند، آن ها را به مباهله دعوت
کنید.
راوی می گوید: پرسیدم: چگونه مباهله کنم؟
امام (ع) فرمود: خود را سه روز اصلاح اخلاقی کن...؛ روزه بگیر و غسل کن، و
با کسی که می خواهی مباهله کنی به صحرا برو؛ سپس انگشتان دست راستت را در
انگشتان راست او بیفکن و از خودت آغاز کن و بگو: «خداوندا! تو پروردگار
آسمان های هفتگانه و زمین های هفتگانه ای و از اسرار نهان آگاه هستی، و
رحمن و رحیمی، اگر من حقی را انکار و باطلی را ادعا می کنم، بلایی از آسمان
بر من بفرست، و اگر این شخص حق را انکار کرده و ادعای باطلی می کند، بلایی
از آسمان بر او بفرست؛ سپس فرمود: چیزی نخواهد گذشت که نتیجه این دعا
آشکار خواهد شد. به خدا سوگند! هیچ کسی را نیافتم که حاضر شود این گونه با
من مباهله کند.[8]»
الان در همان مکان، مسجدی به نام
مسجد مباهله، یا مسجد الاجابه است. این مسجد در فاصله 300 متری شمال شرقی
بقیع واقع شده و هرگاه مردم مدینه بنای خواندن نماز باران دارند، به مسجد
الاجابه رفته، نماز باران میخوانند.
----------------
پی نوشتها:
[1]. فرهنگ جامع عربی، فارسی، ماده «بهل»؛ فرهنگ دانشگاهی، ترجمه المنجد الابجدی، ماده ی «بهل».
[2]. تفسیر نمونه، ج2، ص438.
[3]. آل عمران، 61.
[4]. یاقوت حموی در معجم البلدان، ج5، ص267ـ266، علل گرایش آنان را به آیین مسیح بیان کرده است.
[5]. در برخی نقلها آمده است که پیامبر دست حسن و حسین را گرفته بود و فاطمه به دنبال پیامبر و علی(علیه السلام) پشت سر وی حرکت می کرد. ر.ک: منشور جاوید،، ج7، ص101.
[6]. بحار الانوار، ج21، ص285 .
[7]. صحیح مسلم، ج7، ص120.
[8]. اصول کافی، ج2، ص482.
رویداد مباهله
از رویدادهای صدر اسلام است. هنگامی که پیامبر اسلام و اهل بیتش در یکسو و
مسیحیان نجران در دیگر سو آماده ی مباهله یا نفرین طرف دروغگو شدند.
مسیحیان نجران که به مدینه آمده بودند تا در مورد درستی دعوت پیامبر پژوهش
کنند با او به محاجه(دلیل آوردن) پرداخته، سرانجام بحث شان به جایی کشید
کهمحمد خواست تا با آن ها مباهله کند. هر یک از دو طرف با افراد خود به محل
مباهله رفتند. مسیحیان وقتی دیدند که محمد با عزیز ترین کسانش یعنی علی،
فاطمه، حسن وحسین می خواهد آن ها را به چالش بکشد مطمئن شدند که محمد اگر
به خودش مطمئن نبود جان خانواده اش را به خطر نمی انداخت. پس از مباهله
کناره گرفتند .
این رویداد از سوی مسلمانان به عنوان یکی از برجستگی های اهل بیت محسوب شده و به عنوان دلیلی برای اثبات این امر که اصحاب کسا محمد، علی، فاطمه، حسن و حسین می باشند، استفاده می شود. بیست و چهارمذی الحجه روز مباهله نام دارد .
جارالله زمخشری از دانشمندان بزرگ اهل سنت، در کتاب تفسیر کشاف به فضیلت اصحاب کسا(کسانی که در روز مباهله همراه پیامبر بودند) اشاره کرده است .
واقعه مباهله
پیامبر اسلام به موازات مکاتبه با سران دول و مراکز مذهبی جهان ، نامه ای به اسقف نجران ، نوشت و طی آن نامه، ساکنان نجران را به آئین اسلام دعوت نمود. اینک فرازی از نامه آن حضرت:« به نام خدای ابراهیم ، اسحاق و یعقوب. ( این نامه ای است) از محمد پیامبر خدا به اسقف نجران :خدای ابراهیم و اسحاق و یعقوب را حمد و ستایش می کنم ، و شما را از پرستش « بندگان» ، به پرستش « خدا» دعوت می نمایم . شما را دعوت می کنم که از ولایت بندگان خدا خارج شوید و در ولایت خداوند وارد آئید ، اگر دعوت مرا نپذیرفتید ( لااقل ) باید به حکومت اسلامی مالیات (جزیه) بپردازید ( که در برابر این مبلغ کم ، از جان و مال شما دفاع می کند) و در غیر این صورت به شما اعلام خطر می شود
نمایندگان پیامبر که حامل نامه بودند ، وارد نجران شده و نامه پیامبر را به اسقف مسیحیان نجران دادند. وی نامه را با دقت خواند و برای تصمیم ، شورایی مرکب از شخصیتهای بارز مذهبی و غیر مذهبی تشکیل داد. شورا نظر داد که گروهی به عنوان « هیئت نمایندگی نجران » به مدینه بروند ، تا از نزدیک با پیامبر صلی الله علیه و آله دیدار کرده ، دلائل نبوت ایشان را مورد بررسی قرار دهند . بدین ترتیب ، شصت تن از ارزنده ترین و داناترین مردم نجران انتخاب گردیدند ، که در رأس آنان سه تن از پیشوایان مذهبی قرار داشت :
ابو حارثة بن علقمه» ، اسقف اعظم نجران که نماینده رسمی کلیساهای روم در حجاز بود .
عبدالمسیح» ، رئیس هیئت نمایندگی که به عقل ، تدبیر و کاردانی شهرت داشت .
اَیهَم» ، که فردی کهنسال و یکی از شخصیتهای محترم ملت نجران به شمار می رفت .
بالاخره نمایندگان نجران ، به دیدار پیامبر اکرم (ص) آمده و به مذاکره پرداختند ، در این مطلب ، گوشه ای از مذاکرات آنها می پردازیم :
پیامبر (ص) ، من شما را به آئین توحید ، پرستش خدای یگانه و تسلیم در برابر اوامر او دعوت می کنم . سپس آیاتی چند از قرآن برای آنان تلاوت نمود .
نمایندگان نجران:اگر منظور از اسلام ، ایمان به خدای یگانه جهان است ، ما قبلاً به او ایمان آورده و به احکام وی عمل می نمائیم .
پیامبر اکرم :اسلام علائمی دارد و برخی از اعمال شما ، حاکی است که به اسلام واقعی نگرویده اید . چگونه می گوئید که خدای یگانه را پرستش می کنید ، حال آنکه شما صلیب را می پرستید ، از خوردن گوشت خوک پرهیز نمی کنید و برای خدا فرزند قائلید؟
نمایندگان نجران :ما او را (مسیح) خدا می دانیم زیرا او مردگان را زنده کرد بیماران را شفا بخشید ، و از گِل پرنده ای ساخت و آن را به پرواز درآورد ، و تمام این اعمال حاکی است که او خدا است .
پیامبر اکرم:نه ! او بنده خدا و مخلوق او است ، که خدا او را در رحم مریم قرار داد و این قدرت و توانایی را خدا به او داده است .
بالاخره نمایندگان نجران ، به دیدار پیامبر اکرم (ص) آمده و به مذاکره پرداختند ، در این مطلب ، گوشه ای از مذاکرات آنها می پردازیم :پیامبر (ص) ، من شما را به آئین توحید ، پرستش خدای یگانه و تسلیم در برابر اوامر او دعوت می کنم . سپس آیاتی چند از قرآن برای آنان تلاوت نمود .
نمایندگان نجران:اگر منظور از اسلام ، ایمان به خدای یگانه جهان است ، ما قبلاً به او ایمان آورده و به احکام وی عمل می نمائیم .
پیامبر اکرم :اسلام علائمی دارد و برخی از اعمال شما ، حاکی است که به اسلام واقعی نگرویده اید . چگونه می گوئید که خدای یگانه را پرستش می کنید ، حال آنکه شما صلیب را می پرستید ، از خوردن گوشت خوک پرهیز نمی کنید و برای خدا فرزند قائلید؟
نمایندگان نجران :ما او را (مسیح) خدا می دانیم زیرا او مردگان را زنده کرد بیماران را شفا بخشید ، و از گِل پرنده ای ساخت و آن را به پرواز درآورد ، و تمام این اعمال حاکی است که او خدا است .
پیامبر اکرم:نه ! او بنده خدا و مخلوق او است ، که خدا او را در رحم مریم قرار داد و این قدرت و توانایی را خدا به او داده است .
یکی از نمایندگان نجران:آری او فرزند خدا است زیرا مادر او مریم ، بدون اینکه با کسی ازدواج کند ، او را به دنیا آورده است . پس پدر او خدای جهان می باشد .
در این هنگام ، فرشته وحی نازل گردید و به پیامبر گفت که به آنان بگوید :« وضع حضرت عیسی از این نظر مانند حضرت آدم است که او را با قدرت بی پایان خود ، بدون اینکه دارای پدر و مادری باشد از خاک آفرید. » ( آل عمران /59 )
نمایندگان نجران :گفت و گوهای شما ما را قانع نمی کند. راه این است که در وقت معینی با یکدیگر مباهله نمائیم ، و بر دروغگو نفرین بفرستیم ، و از خدا بخواهیم دروغگو را هلاک و نابود کند .
در این هنگام ، حضرت جبرائیل نازل گردید ، آیه مباهله را آورد و پیامبر را مأمور ساخت تا با کسانی که با او مجادله می کنند و حق را نمی پذیرند به مباهله برخیزد :
فمن حاجک فیه من بعد ما جائک من العلم فقـُل تعالوا نَدعُ ابنائنا وَ ابنائکُم وَ نِسائنا و نِسائکُم وَ انفُسَنا وَ انفُسَـکُم ثُمَّ نبتـَهـِل فـَنَجعل لعنة الله علی الکاذبین.» ( آل عمران /61 )
طرفین به فیصله دادن مسئله از طریق مباهله آماده شدند و قرار بر این شد که فردای آن روز برای اثبات حقانیت خود مباهله نمایند .
وقت مباهله فرا رسید . قبلاً پیامبر و هیئت نمایندگی « نجران» ، توافق کرده بودند که مراسم مباهله در نقطه ای خارج از شهر مدینه، در دامنه صحرا انجام بگیرد. پیامبر از میان مسلمانان و بستگان خود ، فقط چهار نفر را برگزید که در این حادثه تاریخی شرکت نمایند. این چهار تن ، جز علی بن ابی طالب (ع) ، فاطمه دختر پیامبر (س) و حسن و حسین علیهما السلام نبودند ، زیرا در میان تمام مسلمانان نفوسی پاک تر ، و ایمانی استوارتر از ایمان این چهار تن ، وجود نداشت .
پیامبر (ص) ، فاصله منزل و نقطه ای را که قرار بود در آنجا مراسم مباهله انجام گیرد ، با وضعی خاص طی نمود. او در حالی رهسپار محل قرار شد که حضرت حسین (ع) را در آغوش و دست حضرت حسن (ع) را در دست داشت ، فاطمه (س) به دنبال آن حضرت و علی بن ابی طالب (ع) پشت سر وی حرکت می کردند ؛ پیامبر (ص) این چنین گام به میدان مباهله نهاد ، او پیش از ورود به میدان « مباهله» ، به همراهان خود گفت:من هر وقت که دعا کردم ، شما دعای مرا با گفتن آمّین بدرقه کنید .
سران هیئت نمایندگی نجران ، پیش از آنکه با پیامبر (ص) روبرو شوند به یکدیگر می گفتند:هرگاه دیدید که « محمد» ، افسران و سربازان خود را به میدان مباهله آورد ، و شکوه مادی و قدرت ظاهری خود را نشان ما داد در این صورت ، وی فردی غیر صادق است و اعتمادی به نبوت خود ندارد. ولی اگر با فرزندان و جگر گوشه های خود به « مباهله» بیاید و با وضعی وارسته از هر نوع جلال و جبروت مادی ، رو به درگاه الهی گذارد ؛ پیداست که پیامبری راستگو است و به قدری به خود ایمان و اعتقاد دارد که نه تنها حاضر است خود را در معرض نابودی قرار دهد ، بلکه با جرأت هر چه تمامتر ، حاضر است عزیزترین و گرامی ترین افراد نزد خود را ، در معرض فنا و نابودی قرار دهد .
سران هیئت نمایندگی در این گفتگو بودند که ناگهان ، چهره نورانی پیامبر اکرم (ص) با چهار تن دیگر نمایان گردید .
همگی با بهت و حیرت به چهره یکدیگر نگاه کردند ، و از اینکه او فرزندان معصوم و بی گناه ، و یگانه دختر و یادگار خود را به صحنه مباهله آورده ؛ انگشت تعجب به دندان گرفتند. آنان دریافتند که پیامبر ، به دعوت و دعای خود اعتقاد راسخ دارد والّا یک فرد مردد ، عزیزان خود را در معرض بلای آسمانی و عذاب الهی قرار نمی دهد .
اسقف نجران گفت:من چهره هائی را می بینم که هر گاه دست به دعا بلند کنند و از درگاه الهی بخواهند که بزرگترین کوهها را از جای بکند ، فوراً کنده می شود. بنابراین ، هرگز صحیح نیست ما با این افراد ِ با فضیلت ، مباهله نمائیم ؛ زیرا بعید نیست که همه ما نابود شویم ، و ممکن است دامنه عذاب گسترش پیدا کند ، همه مسیحیان جهان را بگیرد و در روی زمین حتی یک مسیحی باقی نماند .
انصراف هیئت نمایندگی از مباهله
هیئت نمایندگی با دیدن وضع یاد شده ، وارد شور شدند و به اتفاق آراء تصویب کردند که هرگز وارد مباهله نشوند ، آنان حاضر شدند که هر سال مبلغی به عنوان «جزیه» ( مالیات سالانه ) بپردازند و در برابر آن ، حکومت اسلامی از جان و مال آنان دفاع کند. پیامبر اکرم (ص) رضایت خود را اعلام کرد و قرار شد آنها هر سال در ازای پرداخت مبلغی جزئی ، از مزایای حکومت اسلامی برخوردار گردند.سپس پیامبر اکرم (ص) فرمود:عذاب ، سایه شوم خود را بر سر نمایندگان مردم نجران گسترده بود و اگر از درِ ملاعنه و مباهله وارد می شدند ، صورت انسانی خود را از دست داده ، در آتشی که در بیابان برافروخته می شد ، می سوختند و دامنه عذاب به سرزمین« نجران» نیز کشیده می شد .
آیه مباهله، آیه 61 سوره آل عمران است که پیرامون مناظره ای بین محمد پیامبر اسلام و هیأت نجرانی نازل شده است .[
• ﴿فَمَنْ حَاجَّکَ فِیهِ مِنْ بَعْدِ مَا جَاءَکَ مِنَ الْعِلْمِ فَقُلْ تَعَالَوْا نَدْعُ أَبْنَاءَنَا وَأَبْنَاءَکُمْ وَنِسَاءَنَا وَنِسَاءَکُمْ وَأَنْفُسَنَا وَأَنْفُسَکُمْ ثُمَّ نَبْتَهِلْ فَنَجْعَلْ لَعْنَتَ اللَّهِ عَلَی الْکَاذِبِینَ﴾(سورهٔ آل عمران-آیهٔ 61 (
پس هر که در این (باره) پس از دانشی که تو را (حاصل) آمده با تو محاجه کند بگو بیایید پسرانمان و پسرانتان و زنانمان و زنانتان و ما خویشان نزدیک و شما خویشان نزدیک خود را فرا خوانیم سپس مباهله کنیم و لعنت خدا را بر دروغگویان
نتیجه استدلال به آیه مباهله
نتیجه نخست استدلال مابه آیه مباهله وگفتار ورفتار رسول خدا صلّی الله علیه وآله وسلّم آن شد که خداوند متعال به رسول خویش امر کرد که علی علیه السلام را نفس خویش بنامد تابرای مسلمانان به وضوح روشن گردد که او پس از رسول خدا صلّی الله علیه وآله وسلّم می آید و مقام امامت کبرا و ولایت عام پس از ایشان از آن اوست; چرا که خداوند هرگز به رسول خود امر نمی کند که فاقد این مناصب را نفس خویش بنامد .
آیه مباهله
نتیجه دوم:آیه مباهله هم چنین به روشنی بر مساوات میان رسول
خدا صلّی الله علیه وآله وسلّم با امیرالمؤمنین علیه السلام دلالت دارد که در این زمینه روایات بسیاری مؤیّد آن است که از جمله می توان به روایات زیر اشاره نمود :
1ـ آن گاه که بریدة بن حصیب نزد رسول خدا صلّی الله علیه وآله وسلّم از امیرالمؤمنین علیه السلام شکایت کرد، حضرتش به وی فرمود :
لا تقع فی علی فإنّه منی وأنا منه;
ای بریده، بغض علی را به دل نداشته باش، چرا که او از من و من از اویم .
و یا در عبارتی دیگر فرمود :
یا بریدة، لا تقعنّ فی علی، فإنّه منی وأنا منه، وهو ولیّکم بعدی;
ای بریده، نسبت به علی علیه السلام کینه توزی نکن، چرا که او از من و من از او هستم و او پس از من ولی شماست .
2ـ رسول خدا صلّی الله علیه وآله وسلّم در حدیث ولایت فرمود :
علیّ منّی وأنا من علیّ، وعلیّ ولیّ کلّ مؤمن بعدی;4
علی از من است و من از علی ام و او پس از من سرپرست و صاحب اختیار شماست .
3ـ از پیامبر اکرم صلّی الله علیه وآله وسلّم درباره برخی از اصحاب حضرتش سؤال شد، پس به آن حضرت عرض کردند که درباره علی علیه السلام چه می فرمایید؟ رسول خدا صلّی الله علیه وآله وسلّم در پاسخ فرمودند :
إنّما سألتنی عن الناس ولم تسألنی عن نفسی;5
همانا درباره مردم از من سؤال کنید و درباره نفس من از من نپرسید .
4ـ رسول خدا صلّی الله علیه وآله وسلّم درباره خلقت خود و امیرالمؤمنین علیه السلام فرمودند :
خلقت أنا وعلیّ من نور واحد;
من و علی از یک نور خلق شده ایم .
5ـ در روایت دیگری آمده است :
خلقت أنا وعلی من شجرة واحدة;
من و علی از یک درخت خلق شده ایم .
و یا پیامبر فرمود :
الناس من شجر شتّی وأنا وعلیّ من شجرة واحدة.8
6ـ بر اساس روایتی، جبرئیل در جنگ احد درباره مساوات امیرالمؤمنین علیه السلام و رسول خدا صلّی الله علیه وآله وسلّم پرسید که پیامبر اکرم صلّی الله علیه وآله وسلّم در جواب فرمودند :
یا جبرئیل، إنّه منّی وأنا منه. فقال جبرئیل:«وأنا منکما»;9
ای جبرئیل، همانا او از من است و من از اویم. پس جبرئیل عرضه داشت:«و من از شما دو نفرم ».
روایات در این زمینه فراوان است که به جهت رعایت اختصار به همین مقدار بسنده می کنیم .
نتیجه سوم:از سویی از آیه مباهله و قول و فعل رسول خدا صلّی الله علیه وآله وسلّم این نتیجه بدست می آید که حضرت صدیقه طاهره سلام الله علیها از همه مسلمانان و صحابه بافضیلت تر است، چنان که جمعی از عالمان سنی با استناد به حدیث شریف «فاطمة بضعة منّی...»، بر برتری و افضلیت حضرت صدیقه طاهره سلام الله علیها بر ابوبکر و عمر تصریح کرده اند.10 از سویی دیگر به اجماع تمامی مسلمانان امیرالمؤمنین علیه السلام از حضرت فاطمه سلام الله علیها افضل است، از این رو امیرالمؤمنین علیه السلام افضل از ابوبکر و عمر می باشد و خلافت بلافصل رسول خدا صلّی الله علیه وآله وسلّم و امامت، حق مسلّم آن حضرت است. با این حال ابن روزبهان می گوید :
لأمیرالمؤمنین علیّ علیه السلام فی هذه الآیة فضیلة عظیمة وهی مسلّمة، ولکن لا تصیر دالة علی النصّ بإمامته;11
برای امیرالمؤمنین علی علیه السلام در این آیه فضیلت بزرگی وجود دارد و این امر مسلّم است، لیکن این آیه بر نصّ به امامت ایشان دلالت ندارد !
اما وی به این نکته تفطّن ندارد که آیه بر افضلیت امیرالمؤمنین علیه السلام دلالت دارد; زیرا فضیلتی که براساس آیه برای امیرالمؤمنین علیه السلام اثبات می شود، برای غیر او حاصل نیست. پس آن حضرت با فضیلت ترین صحابه است12 و افضلیت نیز لزوماً اثبات کننده امامت است .
فخر رازی به دلالت آیه بر افضلیت امیرالمؤمنین علیه السلام از سایر مسلمانان توجه دارد، از این رو در این زمینه خدشه نمی کند. اما اشکال وی در استدلال مرحوم حمصی رازی به آیه شریفه است که با توجه به این آیه، برتری حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام را بر سایر انبیاء اثبات کرده است که در مباحث بعدی به این موضوع بیشتر خواهیم پرداخت، اما شاهد ما در این جا اعتراف اهل سنّت به دلالت آیه بر افضلیت امیرالمؤمنین علیه السلام از سایر صحابه و مسلمانان است، چنان که زمخشری نیز به این حقیقت اعتراف کرده و می نویسد :
وفیه دلیل لا شیء أقوی منه علی فضل أصحاب الکساء علیهم السلام;13
در این آیه دلیلی وجود دارد بر این که هیچ چیزی محکم تر از اثبات فضل و برتری اصحاب کساء علیهم السلام بر دیگران وجود ندارد .
نتیجه چهارم:از آیه مباهله و رفتار و گفتار رسول خدا صلّی الله علیه وآله وسلّم پس از نزول آن نتیجه می گیریم که براساس دلالت آیه، حسنین علیهما السلام فرزندان رسول خدا صلّی الله علیه وآله وسلّم به شمار می روند و این حقیقتی است که بسیاری از بزرگان اهل تسنن به آن تصریح کرده اند .
پس از بررسی دلالت آیه مباهله، نوبت به نقد و بررسی اشکالات و شبهات مخالفان می رسد. در ادامه با طرح مناقشات وارد شده بر دلالت آیه مباهله و ارائه پاسخ مناسب به این مناقشات، بحث را پی می گیریم.قرار دهیم .
زمان مباهله
چنانکه شیخ مفید آورده است جریان مباهله پس از فتح مکه (سال هشتم) و قبل از حجة الوداع (سال دهم) رخ داده است .
روز مباهله را برخی 24 ذی الحجه دانسته اند و برخی روز 21 این ماه. شیخ انصاری روز 24 ذی الحجة را نظر مشهور دانسته و غسل در این روز را مستحب می داند. شیخ عباس قمی، در کتاب مفاتیح الجنان اعمال این روز را در روز 24 ذی الحجه ذکر می کند، که از جمله اعمال آن، غسل و روزه است .
وقوع این حادثه از مسلّمات بین مورّخان و راویان حدیث، اعم از شیعه و سنی، است .
عظمت حضرت زهرا علیهاالسلام
درعربستان پیش از اسلام، زن هیچ جایگاهی نداشت. زن به عنوان کنیزی که در خدمت مرد قرار می گرفت تا کارهای خانه اش را انجام دهد، ایفای وظیفه می نمود.او در مسائل اجتماعی، اقتصادی، سیاسی و غیره حق دخالت و اظهارنظر نداشت. در چنین شرایطی بود که اسلام ظهور نمود، دیگر به جنس انسان اهمیتی نمی داد بلکه انسانیت وی حائز اهمیت بود. زنان صاحب حق و حقوقی شدند و دیگر کمتر مورد ظلم قرار می گرفتند. در چنین شرایطی که دختران زنده به گور می شدند و برای زنان در جامعه هیچ شخصیتی قائل نبودند. حضرت زهرا علیهاالسلام پا به عرصه هستی نهاد و همگان از کارهای پیامبر(ص) نسبت به ایشان تعجب می نمودند. پیامبراکرم با آن مقام مادی و معنوی، خم شده و دستان دختر خود را می بوسید و به او احترام ویژه می گذاشت. البته خیلی ها به اشتباه تصور می کنند که ارزش حضرت به خاطر این بوده است که ایشان دختر نبوت، همسر ولایت و مادر امامت بوده اند. حال آنکه باید در نظر داشت که ایشان شایستگی و ارزش آن را داشته که در این مسندها جای گرفته است.با بررسی تاریخ روز مباهله پی می بریم که خود حضرت زهرا(س) آن قابلیت را داشته و از مقام والای معنوی برخوردار بودند که به همراه پیامبر(ص) به مباهله می روند. چرا که در درگاه الهی قرب داشته و دعا یا نفرین ایشان به استجابت می رسید.مباهله با مسیحیان نجران کار ساده ای نبود که با هر زن و مرد عادی بتوان آن را به اجرا درآورد بلکه افراد شرکت کننده در مباهله باید به درجه ای از حق و یقین رسیده باشند که خدای متعادل درخواست آنان را پاسخ گوید.این که حضرت صدیقه طاهره علیهاالسلام در مراسم مباهله شرکت داشته، حاکی از عظمت شخصیت ایشان می باشد .
کتب اهل سنت به نقل از شیعیان
ذکر این رویداد در کتب اهل سنت به نقل از شیعیان
قاضی نورالله شوشتری می گوید :
مفسران دراین مسئله اتفاق نظر دارند که ابناءنا در آیه فوق اشاره به حسن و حسین (علیهماالسلام) و نساءنا اشاره به فاطمه (علیهاالسلام) و انفسنا اشاره به علی (علیه السلام) است .
در پاورقی کتاب مزبور در حدود شصت نفر از بزرگان اهل سنت ذکر شده اند که تصریح نموده اند آیه مباهله دربارهٔ اهل بیت (علیهم السلام) نازل شده است و نام آنها و مشخصات کتب آنها را از صفحه 46 تا 76 مشروحاً آورده است .
از جمله شخصیت های سرشناسی که این مطلب از آنها نقل شده افراد زیر هستند :
• مسلم بن حجاج نیشابوری صاحب صحیح معروف که از کتب شش گانه مورد اعتماد اهل سنت است در جلد 7 صفحه 120 ( چاپ محمد علی صبیح – مصر )
• احمد بن حنبل در کتاب مسند جلد اول صفحه 185 ( چاپ مصر )
• طبری در تفسیر معروفش در ذیل همین آیه جلد سوم صفحه 192 ( چاپ میمنیة – مصر )
• حاکم در کتاب مستدرک جلد سوم صفحه 150 ( چاپ حیدر آباد دکن)
• حافظ ابو نعیم اصفهانی در کتاب دلائل النبوة صفحه 297( چاپ حیدر آباد )
• واحدی نیشابوری در کتاب اسباب النزول صفحه 74 ( چاپ الهندیة مصر )
• فخر رازی در تفسیر معروفش جلد 8 صفحه 85 ( چاپ البهیه مصر )
• ابن اثیر در کتاب جامع الاصول جلد 9 صفحه 470 ( طبع السنة المحمدیة – مصر)
• ابن جوزی در تذکرة الخواص صفحه 17 ( چاپ نجف )
• قاضی بیضاوی در تفسیرش جلد 2 صفحه 22 ( چاپ مصطفی محمد مصر )
• آلوسی در تفسیر روح المعانی جلد سوم صفحه 167( چاپ منیریه مصر )
• طنطاوی مفسر معروف در تفسیر الجواهر جلد دوم صفحه 120 ( چاپ مصطفی البابی الحلبی – مصر )
• زمخشری در تفسیر کشاف جلد 1 صفحه 198 ( چاپ مصطفی محمد – مصر )
• حافظ احمد بن حجر عسقلانی در کتاب الاصابة جلد 2 صفحه 503 ( چاپ مصطفی محمد – مصر )
• ابن صباغ در کتاب الفصول المهمة صفحه 108 ( چاپ نجف)
• علامه قرطبی در تفسیر الجامع لاحکام القرآن جلد 3 صفحه 104 ( چاپ مصر سال 1936 )
نزول آیه تطهیر در روز مباهله
روزی که پیامبر خدا صلی الله علیه و آله وسلم قصد مباهله کرد، قبل از آن عبا بر دوش مبارک انداخت و حضرت امیرالمؤمنین و فاطمه و حسن و حسین علیهم السلام را در زیر عبای مبارک جمع کرد و گفت:«پروردگارا، هر پیغمبری را اهل بیتی بوده است که مخصوص ترینِ خلق به او بوده اند. خداوندا، اینها اهل بیت منند. پس شک و گناه را از ایشان برطرف کن و ایشان را پاکِ پاک کن.» در این هنگام جبرئیل نازل شد و آیه تطهیر را در شأن ایشان فرود آورد:«همانا خداوند اراده فرمود از شما اهل بیت پلیدی را برطرف فرماید و شما را پاکِ پاک کند .
روز بیست و چهارم ذی الحجّه، روز مباهله پیامبر با مسیحیان نجران است که در نزد مسلمانان، اهمیت خاصّی دارد؛ چرا که گواه حقانیت و درستی دعوت پیامبر و عظمت شأن اهل بیت مکرّم اوست. در کتاب شریف مفاتیح الجنان، اعمال مخصوصی بدین شرح برای این روز ذکر شده است :
اول:غسل، که نشان پالایش ظاهر از هر آلودگی و آمادگی برای آرایش جان و صفای باطن است؛
دوم:روزه، که سبب شادابی درون است؛
سوم:دو رکعت نماز؛
چهارم:دعای مخصوص این روز که به دعای مباهله معروف است و شبیه دعای سحر ماه رمضان می باشد .
هم چنین در این روز خواندن زیارت امیرالمؤمنین به ویژه زیارت جامعه روایت شده است. احسان به فقرا و محرومان به تأسّی از مولی الموحدین علی علیه السلام که در رکوع نمازش به نیازمند احسان فرمود، سفارش شده است .
خداوندا، بر محمد و آل محمد درود فرست و به من شادی و خرّمی، استقامت و گشایش، عافیت و سلامت و کرامت، روزی پاک و فراوان، و هر نعمت و وسعت که نازل شده یا از آسمان به زمین نازل می شود، قسمت کن .
خداوندا، اگر گناهان چهره مرا نزد تو فرسوده اند و میان من و تو حایل شده اند و حالم را نزد تو دگرگون کرده اند، از تو درخواست می کنم به نور آبرویت که خاموش نشود و به آبروی حبیبت محمد مصطفی صلی الله علیه و آله وسلم و به آبروی وصیّت علّی مرتضی علیه السلام و به حق اولیائت که آنها را برگزیدی که بر محمد و آل محمد درود بفرستی و هر گناه که کرده ام بیامرزی و مرا در باقی مانده عمرم حفاظت کنی .
خداوندا، من مطیع توام، پس از من خشنود باش. عملم را ختم به خیر کن و ثواب آن را برایم در بهشت مقرّر دار و آنچه خود سزاوار آنی برای من انجام ده، ای سزاوار تقوا و آمرزش. رحمت فرست بر محمد و آل محمد و به رحمت خود به من رحم کن، ای مهربان ترینِ مهربانان .