ترجمان حقیقت

هر لحظه‌ زندگى اهل بیت (ع)یک حادثه و یک درس است، جلوه‌ عظیم انسانى است رهبرمعظم انقلاب

ترجمان حقیقت

هر لحظه‌ زندگى اهل بیت (ع)یک حادثه و یک درس است، جلوه‌ عظیم انسانى است رهبرمعظم انقلاب

علل مخالفت با حکومت امام علی ع


علل مخالفت با حکومت امام علی علیه السلام

 

مقدمه 

امام على بن ابى طالب(ع)، علاوه بر خلافت و جانشینى منصوص از رسول گرامى اسلام(ص)، پس از کشته شدن خلیفه سوم، در تاریخ بیست و پنجم ذى حجه سى و پنج هجرى (ششصد و چهل و چهار میلادى)[۱]، با همه استنکافش از پذیرفتن حکومت و خلافت، با اقبال عمومى و اصرار آنان براى پذیرش منصب حکومت ظاهرى، مواجه شد، و با بیعت آنان و در رأس همه، بیعت اصحاب پیامبر از مهاجران و انصار، عملاً متصدى امر حکومت و خلافت بر مسلمانان گردید.

در باره حکومت ظاهرى امام على(ع) و به تعبیر دیگر، حکومت علوى، چند مسأله از مسلّمات تاریخى است.

نخست اینکه امام(ع) در فضاى کاملاً آزاد سیاسى ـ اجتماعى و با اقبال عمومى و اشتیاق توده هاى مردم مسلمان و بیعت از روى میل و اختیار آنان، به حکومت رسید؛ چون، مردم پس از پشت سر گذاشتن دوران سخت و تلخ حکومت پیشینیان و انواع تبعیضها، بى عدالتیها و فساد و تباهى، به این نتیجه رسیدند که تنها راه نجاتشان از آن اوضاع نابسامان و جوّ تبعیض آمیز و ستم آلود، پایان دادن به دوران حکومت خلیفه پیشین و تعیین خلیفه جدید است، لذا پس از وى، به در خانه وصى و جانشین بحق پیامبر(ص) حضرت على(ع) روى آوردند و دست بیعت به سویش گشودند و به طور جدى، خواهان حکومت علوى بودند و در برابر عدم پذیرش امام(ع) اصرار ورزیده و آن حضرت را بر اجابت درخواست خود در تنگنا قرار دادند. امام(ع) در این باره فرموده است:

«ازدحام فراوانى که مانند یالهاى کفتار بود [به هم فشرده و انبوه] مرا به قبول خلافت وا داشت. آنان، از هر طرف، مرا احاطه کردند [و] چیزى نمانده بود که دو نور چشمم زیر پا له شوند! آن چنان جمعیت به پهلوهایم فشار آورد که سخت مرا به رنج انداخت و ردایم از دو سو پاره شد! مردم همانند گوسفندانى [گرگ زده که دور تا دور چوپان جمع شوند مرا در میان گرفتند.[۲]

مانند شترهاى ماده اى که به فرزندان خود روى آورند، به سوى من روى آوردید و مى گفتید: «بیعت! بیعت!». من، دستم را بستم و شما آن را مى گشودید. من، آن را از شما برمى گرفتم و شما به سوى خود مى کشیدید.»[۳]

طبرى نیز نقل مى کند که امام على(ع) در برابر اصرار مردم بر بیعت، فرمود: «این کار ـ بیعت ـ را نکنید. اگر من، وزیر و همکار امام مسلمانان باشم، بهتر از این است که امیر و حاکم بر مسلمانان باشم.»، اما آنان گفتند: «به خدا سوگند! ما، تو را رها نمى کنیم تا این که با تو بیعت کنیم.»[۴]

دوم اینکه امام(ع) پیش از این، براى رسیدن به امامت و حکومت ظاهرى و زعامت سیاسى ـ که آن را حق مسلّم خود مى دانست ـ از هر گونه تلاش و اقدام ممکن، خوددارى نورزید، اما پس از قتل عثمان، با وجود اقبال عمومى و اصرارشان براى حکومت و زعامت سیاسى، از پذیرش آن ابا ورزید. راز این اکراه و امتناع چیست؟

راز این امتناع، براى پژوهندگانى که از اوضاع آن مقطع زمانى آگاهى دارند و از روحیات و ویژگیهاى شخصیتى امام على(ع) نیز شناختى، هر چند اجمالى، دارند، روشن است؛ زیرا، منصب خلافت و حکومت ظاهرى براى آن حضرت، یک هدف و یک ارزش اصیل نبود تا آن را به هر قیمتى که شده و در هر شرایط سیاسى و اجتماعى بپذیرد و از پذیرفتنش نیز خوشحال شود، بلکه حکومت، براى آن بزرگ پیشواى دینى و برترین اسوه کمالات انسانى و الهى، چنان که خودش بارها بار فرمود[۵]، وسیله اى براى پیاده کرده احکام نورانى اسلام ناب محمدى(ص) و نشر و تبلیغ فرهنگ غنى قرآنى و بسط عدالت همه جانبه سیاسى و اجتماعى و اقتصادى و رفع تبعیض و ستم از جامعه اسلامى بود.

امام(ع) با ارزیابى اوضاع موجود و ملاحظه دگرگونیهایى که در جامعه به وقوع پیوسته و ضد ارزشها، جایگزین ارزشها شده و مردم، از فرهنگ اصیل اسلام ناب محمدى و احکام قرآنى فاصله گرفته بودند، به خوبى مى دانست که حکومت کردن بر چنین جامعه اى و سامان دادن اوضاع نابه سامان اجتماعى و دفع تبعیض و فساد و بى عدالتى ها و باز گرداندن اوضاع به وضعیت دوران پیامبر(ص) کارى بس دشوار و بلکه محال است، بنابراین، از پذیرش حکومت خوددارى مى کرد.

دشوارى تغییر اوضاع، از آنجا ناشى مى شد که از یک سو، عموم مردم، با فضاى آلوده و وارونه دوران حکومتهاى پیشین، بویژه دوران عثمان، خو گرفته بودند و آماده پذیرش احکام اسلام ناب و رعایت اصول ارزشى و عدالت اجتماعى و اقتصادى نبودند و از سوى دیگر، کارگزاران نظام حکومتى ـ که همگى، به جا مانده از دوران حکومت عثمان و یا خلفاى پیش از او بودند و بسیارى از آنان، اگر نگوییم همه آنان، دستشان در اخذ و مصرف بیت المال، به نحو دلخواه، باز بود و در این زمینه، فعال مایشاء بودند، به هیچ قیمتى حاضر نبودند از شغلها و پستهاى آب و نان دار خود دست بکشند و مطیع امام(ع) ـ که تنها به ارزشها فکر مى کرد ـ گردند.

این، واقعیتى است که در بسیارى از سخنان امام(ع) به آن تصریح شده است:

«مرا وا گذارید و به سراغ شخص دیگرى بروید! زیرا، ما، به استقبال وضعى مى رویم که چهره هاى مختلف و جهات گوناگونى دارد (اوضاع مبهم و پیچیده است) [و] دلها بر این امر (حکومت)، استوار، و عقلها ثابت نمى مانند[و ابرهاى فساد و فتنه، فضاى جهان اسلام را تیره و تار ساخته و راه مستقیم ـ از غیر مستقیم ـ ناشناخته مانده است.»[۶]

سوم، اینکه با وجود همه پشتیبانیهاى مردمى و اصرار و پافشارى آنان بر بیعت و یارى امام على(ع) همان گونه که پیش بینى مى شد ـ و امام نیز از آن آگاهى کامل داشت ـ پس از آغاز حکومت و برداشتن نخستین گامهاى اصلاحى و اقدامات اساسى براى اصلاح ساختار حکومتى و دفع تبعیض و ستم از مردم، فتنه ها و مخالفتها، یکى پس از دیگرى، مانند طوفانى سهمگین، وزیدن گرفت و اوضاع سیاسى ـ اجتماعى جامعه را در هم ریخت، به طورى که حکومت کوتاه حضرت، به جنگ و … سپرى شد.

اکنون پس از این توضیحات، به طرح و بررسى علل و انگیزه هاى مخالفت با حکومت علوى مى پردازیم. در بیان انگیزه هاى مخالفت با حکومت علوى، سعى ما بر این است که آنها را با ملاحظه پیشینه تاریخى و مقطع زمانى شکل گیریشان طرح کنیم؛ زیرا، چنان که خواهیم دید، بخشى از این مخالفتها، پیشینه تاریخى دارد و چنین نیست که پس از تشکیل حکومت علوى، یکباره پیدا شده باشد.

برخى از مهمترین انگیزه هاى مخالفت با حکومت علوى، عبارت است از:

 

۱ـ حسادت ورزى و برترى جویى نسبت به خاندان پیامبر 

از انگیزه هاى مهم مخالفت با حکومت علوى که ریشه دار هم بوده و به عصر پیامبر اکرم(ص) و شاید پیش از اسلام برمى گردد و مربوط به قبایل عرب و بویژه برخى قبایل قریشى مکه[۷] است. حسادت ورزى و حس رقابت و برترى جویى نسبت به پیامبر(ص) و خاندان پاک او(ع) است.

بررسیهاى تاریخى نشان مى دهد که بسیارى از اقوام و قبایل عرب، خصوصاً برخى از قبایل قریش و در رأس آنان بنى امیه، بنا به انگیزه یادشده، هیچ گاه با پیامبر و خاندانش ـ که از «بنى هاشم» بوده اند ـ خوب نبوده و پیوسته نسبت به آنان به دلیل تعصب قومى و قبیلگى، رشک مى ورزیدند و بغض و کینه شان را در دل داشتند و بر این اساس، هرگز مایل نبودند که فردى از این خاندان، به حکومت برسد و بر آنان حکم راند.

از این رو، پس از قتل عثمان و آغاز بیعت مردم با امام على(ع) بسیارى از قریشیان، یا با آن حضرت بیعت نکردند و یا اگر بنا به انگیزه هاى سیاسى، مجبور شدند با او بیعت کنند، در باطن، دشمنى و بغض او را در دل مى پروراندند و از همکارى با حکومت علوى سر باز زده و پیوسته مترصد ضربه زدن به او و براندازى حکومتش بوده اند.

براى همین است که مى بینیم سر نخ بسیارى از توطئه ها، فتنه ها، آتش افروزیها علیه حکومت علوى، در دست افراد و گروه ها و احزابى از همین اعراب و قریشیان مقیم مکه و مدینه است.

اشراف و طوایف قریش، پس از بعثت پیامبر(ص) نه تنها به آن حضرت ایمان نیاوردند، بلکه پیوسته مى کوشیدند او را از هدفش برگردانند و از ادامه رسالتش بازدارند. در مکه، قصد جان حضرت را کردند و پس از هجرت ایشان به مدینه، جنگهاى فراوانى علیه پیامبر(ص) راه اندازى کردند.

در سال هشتم هجرت هم که با انبوه سپاه اسلام در مکه مواجه شدند و با اینکه مجد و عظمت پیامبر اکرم(ص) و مسلمانان را دیدند و عفو و گذشت آن حضرت نیز شامل حال آنان شد، اما مشرکان قریش و همپیمانان آنان و در رأس آنان، اشراف و سران قبایل، به سرکردگى ابوسفیان، از روى ترس و زیر برق شمشیر سپاه اسلام تسلیم شدند؛ زیرا، به دلیل روحیه برترى جویى و تعصب خشک قومى و قبیلگى، برایشان سخت بود که زیر بار آیین محمدى(ص) بروند و سلطه و حاکمیت و آقایى و سرورى آن حضرت را ـ که از بنى هاشم بود ـ بپذیرند. آنان، از اینکه افتخار آقایى و سرورى بر عرب، نصیب فردى از طایفه آنان نشده است، ناراحت بودند و نسبت به پیامبر(ص) حسادت مى ورزیدند، اما از آنجا که قادر به انتقال منصب الهى نبوت و رسالت ـ که از نظر آنان، ریاست و حکومت بر جزیرة العرب به حساب مى آمد، نه صرف یک مسؤولیت و منصب الهى جهت هدایت بشر ـ به خاندان خویش نبوده اند، به مسأله جانشینى و خلافت پس از آن حضرت مى اندیشدند و براى تصاحب آن، سرمایه گذارى کردند. با اعلام ولایت حضرت على(ع) از سوى پیامبر(ص) حسادت و کینه ورزى قریشیان نسبت به پیامبر و خاندانش دو چندان شد و آن

ان در محافل و مجالس حزبى و گروهى خود، نسبت به على(ع) توطئه چینى کرده و به دنبال آن با رواج شایعات و ایراد تهمتها علیه او، به تخریب شخصیت وى پرداختند تا بلکه بتوانند او را از چشم پیامبر(ص) و مسلمانان بیندازند. در ادامه این سناریوى شوم، در آخرین لحظات حیات پیامبر(ص)، از وصیت کتبى آن حضرت در باره خلافت و جانشینى على(ع) جلوگیرى کردند.

پس از ارتحال پیامبر(ص) و در حالى که على(ع) با همراهى برخى از اصحاب راستین پیامبر، مشغول کفن و دفن آن حضرت بودند و عموم مسلمانان هم در فراق از دست دادن بزرگترین پیشواى خود به سوگ و ماتم نشسته بودند، همین باند قریش و بویژه آل ابوسفیان، با شتاب هرچه بیشتر و بدون درنگ، در «سقیفه بنى ساعده» به همراهى برخى انصار، گرد هم آمدند و به رغم آن همه تصریح و تأکید و توصیه پیامبر(ص) به جانشینى على(ع)، کسى دیگر را به خلافت برگزیدند و براى او، از دیگران بیعت گرفتند. به حدى این بیعت گرفتن، با شتاب و غیر طبیعى بود که بنا به نقل منابع اهل سنت، بعدها، عمر، به آن اعتراف کرد و آن را فاقد هر نوع ارزش و اعتبار دانست.[۸]

در انتخاب خلیفه دوم، حتى شیوه به اصطلاح شورایى را رعایت نکردند و به صِرف اینکه ابوبکر، در روزهاى آخر عمر و در بستر بیمارى، وصیت کرده که خلیفه پس از من، عمر است،[۹] او را به خلافت برگزیدند.

پس از سپرى شدن دوران خلافت عمر، جریان انتخاب خلیفه بعدى را نیز طورى زمینه سازى کردند که باز فردى از میان قریش «عثمان» به خلافت رسید.[۱۰]

آنگاه که مردم خود به پاخاستند و براى نجات از تبعیضها و ستمها و فساد اداراى و مالى حکومت عثمان و کارگزارانش، او را به قتل رسانیدند و على(ع) را به خلافت برگزیدند، باز همین قریشیان نتوانستند امام على(ع) را به عنوان فردى از خاندان پیامبر(ص) و از بنى هاشم، بر منصب حکومت تحمل کنند، لذا از نخستین روزهاى شروع حکومتش، مخالفتها و فتنه انگیزیها و انواع تحرکات منفى علیه حکومت علوى را آغاز کردند.

براى اینکه نوشتار ما، مستندتر باشد، چند نمونه تاریخى و سند روایى را در تأیید و تحکیم آنچه بیان شد، ارائه مى کنیم.

نمونه نخست، سخنان خود مولا على(ع) است. ایشان در باره انگیزه مخالفت قریش با آن حضرت و حکومتش فرموده است:

«… ما تَنْقِمُ مِنّا قُرَیشُ إلاّ أَنَّ اللهَ اخْتارَنا عَلَیْهِمْ فَأدْخَلْناهُمْ فی حَیِّزِنا …؛[۱۱]

قریش با ما کینه جویى و دشمنى نمى کند جز براى اینکه خداوند، ما را به رهبرى و سرورى ایشان برگزید و ما، آنان را زیر فرمان خویش کشیده ایم.»

سپس امام(ع) دو بیت شعر انشا کرده که مرادش این است که قریشیان، به برکت ما (پیامبر و خاندانش) به ثروت و منزلت و شخصیت رسیدند، ولى اکنون حرمت ما را پاس نداشته و ما را نشناخته و با ما به جنگ برخاسته اند.

نمونه دوم، داستان گفت و گوى عمار یاسر با مردى از قریش به نام عبدالله بن ابى ربیعه مخزومى بر سر خلافت و جانشینى پیامبر(ص) است. آن مرد قریشى، به عمار یاسر مى تازد که: «اى پسر سمیه! از حد خود تجاوز کردى! تو را چه کار به اینکه قریش براى خود فرمانروا تعیین مى کند؟». جالب اینجاست که این گفت و گو، در پیش چشم بسیارى از مهاجران انجام گرفت و هیچ کدام از آنان این سخنان ابن ربیعه را تقبیح نکردند![۱۲]

نمونه سوم، گفتار سرکرده قریشیان و بنى امیه، (ابوسفیان) است. پس از اینکه نقشه از پیش طراحى شده آنان براى انتخاب عثمان به خلافت، عملى شد و او، حاکم مسلمانان گردید، همگى، در خانه ابوسفیان اجتماع کردند. ابوسفیان، در حالى که در آن هنگام، چشمانش را از دست داده بود، رو به حاضران کرد و گفت: «آیا بیگانه اى میان شماست؟»، گفتند: «نه.». گفت: «اى فرزندان امیه! خلافت را چون گویى از دست بنى هاشم بربایید! قسم به آنکه ابوسفیان به آن سوگند مى خورد! نه عذابى، نه حسابى، نه بهشت و جهنمى در کار است و نه رستاخیز و قیامتى!»

پس از این اجتماع، ابوسفیان به همراه مردى راه افتاد تا او را به قبر حمزه سیدالشهداء و عموى پیامبر(ص) برساند تا عقده دلش را خالى کند. هنگامى که کنار قبر حمزه قرار گرفت، رو به قبر حمزه کرد و گفت: «اى ابوعماره! حکومتى که با ضرب شمشیر به دست آوردید، امروز، بازیچه دست غلامان ما شده است!» سپس به قبر حمزه لگد زد.[۱۳]

مقصود ابوسفیان این بود که بنى امیه و قریشیان، با محمد(ص) و خاندان او، براى سلطنت و حکومت مبارزه کرده و شمشیر زدند، حکومتى که اینک در دست بنى امیه است و آل محمد(ص) از آن محرومند!

 

۲ـ کینه توزى و انتقامجویى اعراب و قریش 

یکى دیگر از انگیزه هاى مخالفت با حکومت علوى، کینه توزى و انتقامجویى است. این انگیزه، در تاریخ گذشته ریشه دارد و به جنگهاى صدر اسلام برمى گردند. امام على(ع) در دفاع از پیامبر اسلام(ص) و برداشتن موانع تبلیغ و نشر اسلام ناب محمدى(ص)، تعدادى از سران و سردمداران شرک و کفر را به هلاکت رساند. از این رو، بسیارى از اعراب و قریشیانى که در جنگها، از نزدیکان خویش، کسانى را از دست داده بودند، کینه حضرت را به دل گرفتند. آنان، این کینه را پنهان نمى داشتند بلکه در محافل و مجالس ابراز مى کردند و پیوسته در صدد انتقامجویى از آن حضرت بوده اند.

گرچه در دوران انزواى سیاسى امام على(ع) و سکوت او، تا حدودى، آن حضرت را فراموش کرده بودند و زمینه اى براى ابراز کینه و انتقامجویى آنان از امام(ع) فراهم نبود، ولى با به دست گیرى خلافت از سوى حضرت، آن کینه هاى دیرینه و حس انتقامجویى ـ که مانند آتشى زیر خاکستر مانده بود ـ دوباره در دلهاى بیمار و علیل دشمنان پیامبر و اهل بیتش(ع) شعله ور شد.

ابن ابى الحدید معتزلى، شارح نهج البلاغه، در باره کینه توزى قریشیان نسبت به آن حضرت سخنى دارد که جالب است. اجمال سخن او، چنین است:

«تجربه، ثابت کرده که گذشت زمان، موجب فراموشى کینه ها و خاموشى آتش حسد و سردى دلهاى پرکینه مى شود … ولى بر خلاف انتظار، روحیه مخالفان على(ع) پس از گذشت ربع قرن (بیست و پنج سال) عوض نشد و عداوت و کینه اى که از دوران پیامبر(ص) نسبت به على(ع) داشتند، کاهش نیافت و حتى فرزندان قریش و نوباوگان و جوانان آنان که شاهد حوادث خونین معرکه هاى اسلام نبوده اند و قهرمانیهاى امام(ع) را در جنگهاى بدر، احد، … بر ضد قریش ندیده بودند، بسان نیاکان خود، سرسختانه، با على(ع) عداوت ورزیدند و کینه او را در دل کاشتند.»[۱۴]

به عنوان نمونه، در روزهاى بیعت امام(ع) یکى از همین اعراب قریشى به نام ولید بن عتبه به على(ع) گفت: پدرم، در روز بدر، به دست تو کشته شد و دیروز، برادرم (عثمان) را حمایت نکردى ـ تا او کشته شد ـ، همچنان که پدر سعید بن العاص، در روز بدر، به دست تو کشته شد و مروان را، نزد عثمان، خفیف و خوار کرده، سبک عقل شمردى. اگر نگوییم سبب اصلى و مهم، ولى یکى از اسبابِ بغض و کینه و مخالفت افرادى نظیر ابوموسى اشعرى، اشعث بن قیس (منافقان و حامیان دروغین امام(ع))، مروان بن حکم، عبدالله بن عمر، سعد بن ابى وقاص و نیز بسیارى از صحابه دیگر از مهاجران و بویژه سران ناکثین و قاسطین، از على(ع) این بود که بستگانشان، در جنگها، به دست آن حضرت کشته شده بودند.[۱۵]

این واقعیت، در فرازهایى از دعاى ندبه نیز آمده است. براى نمونه، بخش زیر از مفاتیح الجنان (ترجمه مرحوم الهى قمشه اى) نقل مى شود:

در راه خدا، خونهاى سران و گردنکشان عرب را به خاک ریخت و شجاعان و پهلوانانشان را به قتل رسانید و سرکشان آنها را مطیع و متقاعد ساخت و (در نتیجه) دلهاى آنان را ـ نسبت به خود ـ پر از حُقد و کینه از واقعه جنگهاى بدر و خیبر و حنین و غیر آنها ساخت (که در این جنگها، بزرگانشان با شمشیر على(ع) به خاک هلاکت افتادند و بازماندگانشان، کینه على(ع) را در دل گرفتند و در اثر آن کینه پنهانى) بر دشمنى او قیام کردند و به مبارزه و جنگ با او (هر قومى به بهانه اى) هجوم آوردند، تا اینکه (على(ع)) ناگزیر شد با عهدشکنان امت (مانند طلحه و زبیر)، ظالمان و ستمکاران (مانند معاویه و یارانش) و خوارج (مرتدان از دین، در نهروان) به جنگ برخیزد (و بسیارى از آنان را بکشد).

 

۳ـ هواپرستى و خودخواهى 

یکى از انگیزه هاى مخالفت با امام على(ع) و حکومتش، هواپرستى و خودخواهى و دنیاطلبى است. این انگیزه زشت و نفسانى، از آنجا ناشى شده که مخالفان حکومت علوى با توجه به شناختى که از پیشواى پرهیزکاران و نیکان عالم داشتند، به خوبى مى دانستند که اگر حکومت علوى پا بگیرد و امام(ع) قدرت اجرایى کافى پیدا کند، اجازه دنیاطلبى و تعدى به بیت المال را به آنان نمى دهد.

یکى از انگیزه هاى مهم مخالفان بیعت با امام، مانند عبدالله بن عمر و سعد بن ابى وقاص و اسامة بن زید بن حارثه و نیز جمعى از انصار، مانند زید بن ثابت و حسان بن ثابت (شاعر) و مسلمة بن مخلد و محمد بن مسلمه و نعمان بن بشیر (که بعدها به معاویه پیوست) و کعب بن عجره و کعب بن مالک (متصدى جمع آورى صدقات از سوى عثمان که با رضایت خلیفه، آنها را براى خودش برمى داشت!) و … این بود که آنان مى دانستند که در حکومت علوى، به مانند حکومت خلفاى پیشین، بویژه عثمان، از جایگاه ویژه و امتیازات خاص سیاسى و اجتماعى و مالى و طبقاتى برخوردار نخواهند بود. از این رو نه تنها خودشان بیعت نکردند، بلکه مانع بیعت دیگران با امام شدند.[۱۶]

امام على(ع) آن هنگام که این افراد، از بیعت با او سر باز زده و مخالفت خویش را با حکومتش اعلام داشتند، فرمود:

«… این، بیعتى عمومى است که هر کس از آن سر باز زند، از دین اسلام سر باز زده و راه دیگرى غیر از راه مسلمانان پیموده است. این بیعت شما با من، بیعت ناگهانى و بدون تأمل نبوده است. کار من و شما یکى نیست؛ من، شما را براى خدا مى خواهم (نه براى دنیا)، ولى شما مرا براى خود (و منافع شخصى و دنیاطلبى) مى خواهید. به خدا سوگند! هر آینه، رأى خود را براى دشمن خالص گردانم، و ستمدیده را انصاف دهم. از جانب سعد (بن ابى وقاص)، مسلمة، اسامة، عبدالله، و حسان، چیزهایى به من رسیده که آن را خوش ندارم و حق در میان من و ایشان حاکم است.»[۱۷]

شورشها و فتنه گرى افراد مانند اثیر بن عوف شیبانى با جمعى دیگر و هلال بن علقمة بن تیم الرّباب و اشهب بن بشیر و سعید بن نفیل تیمى و خریت بن راشد و … باید در همین جهت توجیه و تفسیر کرد؛ زیرا، آنان، افرادى خودخواه و سرکش و عصیان گر بودند که در راه ارضاى نفسیات و دستیابى به خواسته هاى شخصى و گروهى خود، در برابر حکومت عدل علوى ایستادند و فتنه و آشوب به پا کردند.[۱۸]

امام على(ع) در سخنان زیر، به نقش هواپرستى در ایجاد فتنه، اشاره کرده است:

«إِنّما بَدْأُ وقُوُعِ الْفِتَنِ أهْواءٌ تُتَّبَعُ و أحْکامٌ تُبْتَدَعُ یُخالَفُ فیها کتابُ اللهِ وَ یَتَوَلَىّ عَلَیْها رِجالٌ رِجالاً عَلى غَیْرِ دینِ اللهِ؛[۱۹]

همواره، آغاز پیدایش فتنه ها [و انگیزه فتنه گرى] پیروى از هوسهاى آلوده و احکام و قوانین مجعول و اختراعى است، احکامى که با کتاب خدا مخالفت دارد و جمعى بر خلاف آیین حق به حمایت از آن برمى خیزند.»

 

۴ـ عدم تحمل عدل علوى 

چنانکه پیشتر اشاره شد، امام على(ع) تنها خلیفه اسلامى بود که براى نخستین بار در تاریخ خلافت اسلامى، از راه انتخاب و گزینش آزاد و در فضایى به دور از فشار و تهدید و اکراه، با بیعت اکثریت قریب به اتفاق اقشار مختلف مردم مسلمان به خلافت و حکومت رسید. امام(ع) در همان آغاز بیعت مردم با ایشان، تصریح کرد و تأکید ورزید که مرا به حال خود واگذارید و به سراغ شخص دیگرى بروید؛ چون، من شیوه حکومتى خلفاى پیشین را قبول ندارم و هدفم از پذیرش حکومت، صرفاً اجراى عدالت همه جانبه اسلامى و رفع هر گونه تبعیض و ستم در امور مالى و غیر آن و حرکت در چهارچوب کتاب خدا و سنّت راستین پیامبر(ص) بر اساس فهم خودم، نه آنچه را که خلفاى پیشین و شیخین مى فهمیدند و اجتهاد مى کردند، است و نیز در راه تحقق اصول ارزشى اسلام و پیاده کردن احکام و قوانین قرآن و سنت پیامبر اکرم(ص) ذره اى شک و تردید به خود راه نداده و هرگز سستى و سازش نخواهم کرد.

این اهداف حکومت علوى و شیوه هاى اجرایى اعلام شده، در واقع، همان چیزى بود که مردم، حداقل بخش عظیمى از آنان، خواستار تحقق آن بودند و براى دستیابى به آن ـ که در واقع احیاى همان شیوه حکومتى پیامبر خدا(ص) و اهداف عالى رسالت او بود ـ با امام(ع) بیعت کردند، اما تحمل عدالت علوى، چقدر سخت و گرانبار بود، که اکثریت بیعت کنندگان، از طبقه خواص و کثیرى از همان توده مردم ستم کشیده و انس گرفته با فضاى تبعیض آمیز و فسادآلود دوران خلافت پیشین، تاب تحمل آن را نداشتند و زیر بار آن نرفتند و در برابر امام(ع) ایستادند و در اجراى آن کارشکنى کردند و با فتنه انگیزان طمّاع و دنیاخواهان و ریاست طلبان، همسو و همراه شدند و شورشها و جنگهایى را علیه حکومت علوى به راه انداختند.

امام(ع) در هیچ حالتى حاضر نشد تا در دستیابى به اهداف اعلام شده حکومتش، یعنى گسترش عدالت اسلامى و زدودن آثار تبعیض و ستم از جامعه و اجراى احکام و قوانین اسلامى، اندکى سستى و نرمش به خرج دهد و تا آخر هم بر این ایده پافشارى کرد، به طورى که جان عزیز و گرامى خویش را در راه تحقق آرمانهاى مقدس و متعالى اش فدا کرد.

براى آگاهى بیشتر و دقیق تر از فضاى حاکم بر جامعه اسلامى آن روز و اینکه امام على(ع) وارث چه اوضاع ناهنجار اجتماعى و وضعیت اسفبار و آشفته حکومتى بود، ضرورت دارد که شرحى هر چند کوتاه از آن دوران تاریک و نابسامان سیاسى ـ اجتماعى به جا مانده از قبل ارائه کنیم.

محیطى که امام(ع) از حکومت دوازده ساله عثمان و بلکه از حکومت خلفاى پیشین، به ارث برد، از یک سو، محیطى سرشار از فراوانى نعمت و غنایم جنگىِ به دست آمده از فتوحات لشکریان اسلام و پیشرفت مسلمانان در کشورهاى مختلف بود و از سوى دیگر، این همه ثروت و غنایم به دست آمده، به خوبى، توزیع نمى شد و در تقسیم اموال، تبعیض صورت مى گرفت. از اواخر حکومت خلیفه دوم و در طى دوران حکومت عثمان، سنت پیامبر(ص) در تقسیم بیت المال، رعایت نمى شد و گروهى زورمند و متنفذ و یا وابسته به خاندان خلافت و نیز کارگزاران حکومتى، بر اموال دولتى و غنایم جنگى، چنگ انداخته بودند و بیشترین سهم را به خود اختصاص مى دادند و تنها، سهم ناچیزى از آن به توده اکثریتِ مردم مى رسید. نتیجه این تبعیض، ایجاد اختلاف طبقاتى شدید و نارضایتى عجیب بود.

در زمان پیامبر اکرم(ص) و نیز در زمان خلیفه نخست، تا سال پانزدهم[۲۰] هجرى ـ یا سال بیستم ـ[۲۱] غنایم و اموال، ذخیره نمى شد، بلکه فوراً میان مسلمانان، به طور مساوى تقسیم مى شد، اما خلیفه دوم، اقدام به تأسیس «صندوق بیت المال» کرد و غنایم و اموال را در آن گرد آورد و براى اشخاص، بر حسب طبقات و مراتب، حقوق تعیین کرد و براى این کار دفترى اختصاص داد.

ابن ابى الحدید، میران حقوق گروهى از مسلمانان و وابستگان خلیفه را چنین مى نویسد:

براى عباس، عموى پیامبر(ص)، در هر سال دوازده هزار درهم؛ براى هر یک از زنان پیامبر(ص) ده هزار درهم؛ براى عایشه، دوازده هزار درهم؛ براى اصحاب بدر، از مهاجران، پنج هزار درهم و از انصار، چهار هزار درهم؛ براى اصحاب احد تا حدیبیه، چهار هزار درهم؛ براى اصحاب بعد از حدیبیه، سه هزار درهم؛ براى آنان که پس از رحلت پیامبر(ص) در جهاد شرکت کرده بودند، بر حسب مراتب، از هزار و پانصد درهم تا سه هزار درهم.

عمر، مدعى بود که از این طریق، مى خواهد اشراف را به اسلام جلب کند، ولى در آخرین سال از عمر خود، مى گفت، اگر زنده بماند، همان طور که پیامبر(ص) اموال را به طور مساوى تقسیم مى کرد، او نیز چنین خواهد کرد.[۲۲]

این کار عمر، پایه اختلاف طبقاتى در اسلام شد و در دوران عثمان، به طور شدیدتر و تبعیض آمیزتر، دنبال شد، به طورى که کار از حقوق ثابت گذشت و به بذل و بخشش با ارقام بالا رسیده بود. به عنوان نمونه، عثمان، به دامادش (حارث بن حکم) سیصد هزار درهم بخشید و علاوه بر آن، شترهایى که به عنوان زکات جمع آورى شده بود و نیز قطعه زمینى را که پیامبر(ص) به عنوان صدقه وقف مسلمانان کرده بود، به او داد. نیز به سعید بن عاص بن امیه، صد هزار درهم و به مروان بن حکم، در یک نوبت، صد هزار درهم، و به ابوسفیان دویست هزار درهم و به طلحه، مجموعاً، سى و دو میلیون و دویست هزار درهم و به زبیر بن عوام، پنجاه و نه میلیون و هشتصد هزار درهم بخشید و براى خود نیز سیصد و پنجاه هزار دینار و سى میلیون و پانصد هزار درهم از بیت المال برداشت و به یعلى بن امیه، پانصد هزار دینار و به عبدالرحمان بن عوف، دو میلیون و پانصد و شصت هزار دینار از بیت المال بخشید[۲۳]!

از جمله اقدامات دیگر عثمان، سپردن پستهاى حساس حکومتى به دوستان و نالایقان و نزدیکان خود از بنى امیه و اعطاى غنایم و هدایاى فراوان به آنان و باز گذاشتن دست آنان در مصرف بیت المال و ظلم و تعدى به مردم و انجام فسق و فجور، مانند فحشا و نوشیدن شراب و مانند آن بود.

نیز آزار و اذیت و در مضیقه مالى قرار دادن اصحاب راستین پیامبر مانند عمار یاسر، ابوذر غفارى، عبدالله بن مسعود، مقداد، … و تبعید کردن جمعى از صحابه، بویژه ابوذر غفارى، مالک اشتر نخعى، مالک بن کعب، اسود بن یزید نخعى، صعصعة بن صوحان و تعطیل حدود الهى و در نتیجه، رواج فحشا و منکرات و اعمال زشت و خلاف عدل و انصاف، از دیگر کارهاى اوست.[۲۴]

امام(ع) براى اصلاح وضع موجود، چاره اى جز این نداشت که سه اقدام اساسى زیر را در دستور کار خود قرار دهد:

۱ـ الغاى تبعیضات ناروا در تقسیم بیت المال؛

۲ـ عزل کارگزاران ناشایست و فاسد؛

۳ـ اجراى حدود و احکام الهى و سخت گیرى در مقام اجرا.

امام على(ع)، خود، در روز دوم بیعت ـ که بنا به یک نقل، روز نوزدهم ذى حجه سال سى و پنج هجرى بود ـ بر بالاى منبر رفت و فرمود:

«… مردم! من، شما را به راه روشن پیامبر(ص) وادار مى سازم و اوامر خویش را در میان جامعه جارى مى کنم. به آنچه مى گویم، عمل کنید و از آنچه باز مى دارم، اجتناب ورزید!»

سپس حضرت از بالاى منبر، به سمت راست و چپ نگاه کرد و افزود:

«اى مردم! هر گاه من، این گروه (کارگزاران و وابستگان حکومت عثمان) را که در دنیا فرو رفته اند و صاحبان آب و ملک و مرکبهاى راهوار و غلامان و کنیزان زیبا شده اند، از این فرورفتگى ـ و فرومایگى ـ باز دارم و به حقوق شرعى خویش آشنا سازم، بر من انتقاد نکنند و نگویند فرزند ابوطالب، ما را از حقوق خود محروم ساخت.!

آن کس که فکر مى کند به سبب مصاحبتش با پیامبر(ص) بر دیگران برترى دارد، باید بداند که ملاک برترى، چیز دیگرى است. برترى، از آنِ کسى است که نداى خدا و پیامبر(ص) را پاسخ گوید و آیین اسلام را بپذیرد ـ با ایمان و تقوا گردد، که چنین مسلمانى، هرگز، زیاده طلب و فزون خواه نخواهد شد و به تبعیض ناروا، تن نخواهد داد! ـ در این صورت، همه افراد، از نظر حقوق، با دیگران برابر خواهند بود.

شما، بندگان خدا هستید و مال هم مال خداست و میان شما بالسویه تقسیم مى شود. کسى، بر کسى، برترى ندارد. فردا، بیت المال، میان شما تقسیم مى شود و عرب و عجم، در آن یکسان خواهند بود.»[۲۵]

بر این اساس، امام على(ع) به دبیر و نویسنده خود، عبیدالله بن ابى رافع (از شیعیان مخلص و باوفا) فرمان داد که به هر یک از مهاجر و انصار، سه دینار بپردازد، و پس از آن، به سایر مسلمانان، از سیاه و سفید نیز همین مقدار بپردازد. اینجا بود که زبانِ شکوه و اعتراض، گشوده شد.

سهل بن حنیف انصارى، صداى اعتراضش بلند شد و گفت: «آیا رواست که من، با این فرد سیاه که تا دیروز غلام من بود، مساوى و برابر باشم؟!». امام(ع) در پاسخ وى فرمود: «در کتاب خدا، میان فرزندان اسماعیل (عرب) و فرزندان اسحاق، تفاوتى نمى بینم.»

طلحه، زبیر، عبدالله بن عمر، سعید بن عاص و مروان بن حکم، نیز اعتراض کردند.[۲۶]

عزل کارگزاران عثمان نیز ـ که معاویة بن ابى سفیان هم جزء آنان بود ـ در همان روزهاى نخستین حکومت علوى، به طور رسمى، صورت گرفت و به جاى آنان، افراد وارسته و دین دار و امین جایگزین شدند، اما مخالفتها و فتنه گریها نیز یکى پس از دیگرى رخ گشود و رو به فزونى نهاد.[۲۷]

طبیعى بود که تقسیم بالسویه بیت المال و تفاوت قائل نشدن میان عرب و عجم، عزل و برکنارى کارگزاران عثمان و دست آنان را از حقوق و مزایاى کلان قطع کردن و برخورد قاطع و خشن با متجاوزان به حدود الهى و حقوق مردم، طوفانى از خشم و غضب و کینه، در دل عناصر فاسدى که در این تصفیه و تقسیم عادلانه، متضرر و احساس غبن و محرومیت مى کردند، ایجاد شود و آنان را به عکس العمل و فتنه انگیزى و توطئه گرى وا دارد.

سومین جشنواره رسانه‌های علوی ویژه تولیدات دیجیتال برگزار می‌شود


گروه فناوری اطلاعات ــ به مناسبت عید سعید غدیر و دهه امامت و ولایت سومین جشنواره رسانه‌های علوی ویژه تولیدات دیجیتال برگزار می‌شود.

سومین جشنوارۀ رسانه‌های علوی ویژه تولیدات دیجیتال برگزار می‌شودبه گزارش ایکنا؛ سومین جشنواره رسانه‌های علوی که اولین آن در سال ۱۳۸۹ و دومین آن در سال ۱۳۹۴ برگزار شده است، محلی برای گردهمایی، هم اندیشی و همچنین ارائه تولیدات جدید فعالان و تولیدکنندگان دیجیتال خواهد بود.

در همین خصوص ابوالقاسم حبیبی، دبیرجشنواره رسانه‌های علوی اعلام کرد: پیرو دو جشنواره گذشته و فعال شدن دبیرخانه دائمی جشنواره رسانه‌های علوی ویژه تولیدات دیجیتال در سال ۱۳۹۵، هم اکنون زیرساخت‌های عرصه تولیدات نرم افزاری با موضوع غدیر و امامت و ولایت در پایگاه اطلاع رسانی دبیرخانه دائمی در طول سال توسط تولیدکنندگان و فعالان حوزه فضای مجازی فراهم شده است. 

حبیبی افزود: برگزاری این گونه جشنواره‌ها محلی برای معرفی آثار و محصولات جدید و همچنین ارزیابی نرم افزارها و محتواهای تولید شده توسط داوران و عموم جامعه است، همچنین صحنه رقابتی سازنده و مفید ایجاد می‌کند که باعث تقویت آثار تولید شده شود و زمینه‌ای برای شناخت تولیدات بهتر و حمایت از آنها می شود.

وی به شیوه داوری آثار رسیده به این جشنواره اشاره کرد و گفت: شیوه اول توسط داوران و کارشناسان رسمی مرکز رسانه‌های دیجیتال وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی صورت می گیرد، اما در شیوه دوم، داوری مردمی است یعنی آثار در پایگاه اطلاع رسانی دبیرخانه جشنواره در منظر عموم قرار می گیرد و کاربران با امتیازدهی آثار برتر را انتخاب می کنند. هر بخش از جشنواره پنج اثر برگزیده دارد. چهار اثر توسط داوران و یک اثر توسط مردم به عنوان اثر برگزیده مردمی انتخاب می شود. 

دبیر جشنواره رسانه‌های علوی گفت: در برگزاری دو جشنواره قبلی تجربه خوبی داشتیم و تا حدودی توانستیم تولیدکنندگان و فعالان علوی در فضای مجازی را شناسایی و با آنان ارتباط برقرار کنیم. امیدواریم با حضور فعال تولیدکنندگان نرم افزارهای علوی و فعالان و پژوهشگران، ایده پردازان و دانش پژوهان در حوزه غدیر و امامت و ولایت در این جشنواره زمینه‌های همکاری و هم افزایی بیشتر بین فعالان و این حوزه فراهم شود. 

حبیبی یادآور شد: با توجه به اهمیت و نقش اصولی، بنیادی و راهبردی موضوع امامت و ولایت و تجلی آن امروز تحت عنوان «ولایت فقیه» در نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران و انقلاب اسلامی و از طرفی نقش بسیار بسیار مؤثر و نقش آفرین فضای مجازی در زندگی روزمره آحاد مختلف اجتماعی در ایران، جهان اسلام و سراسر دنیا، لذا جا دارد تا تماهی اهل فن و هنر در موضوع غدیر و امامت و ولایت، اعم از علما، دانشمندان و تولیدکنندگان هنری، هنرمندان و هر آن کس که دل در گرو محبت امیرالمؤمنین علی(ع) و انقلاب اسلامی دارد، داشته‌های خود را به شیوه‌های مختلف شامل دیداری، شنیداری، نوشتاری و دیجیتال را در قالب این جشنواره ارائه و فراگیر کند تا به دست تعداد بیشتری از علاقه مندان و شیفتگان سیرۀ علوی و حقیقت جریان رسانده شود. 

دبیر جشنواره رسانه‌های علوی در پایان گفت: سومین جشنواره رسانه‌های علوی با حمایت و پشتیبانی مرکز رسانه‌های دیجیتال وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی و بنیاد بین‌المللی غدیر، سازمان صدا و سیما همانند دو جشنواره قبلی و همکاری صمیمانه مجمع دیجیتال اداره کل ارشاد اصفهان در این جشنواره برگزار می شود.

امام علی(ع) پدر افضل امت اسلامی است/ الگویی برای مسئولان جامعه


امام علی(ع) پدر افضل امت اسلامی است/ الگویی برای مسئولان جامعه

طبق حدیثی، پیامبر گرامی اسلام و امام علی(ع) پدران افضل امت اسلامی هستند و این نشان می‌دهد که تا چه اندازه ادای حق امیرالمؤمنین(ع) بر ما واجب است؛ شخصیتی که الگویی ارجمند برای مسئولان است.

خبرگزاری مهر - گروه استان‌ها: شب بود و ظلمت مثل همیشه بر همه جا سلطه داشت ولی ظلمت امشب با تمام شب‌ها فرق می‌کرد، انگار میل به زوال و تغییر نداشت؛ چرا که می‌خواست شاهد حادثه ای بی نظیر باشد.

آسمان آن شب جلوه و شکوه خاصی داشت، سکوتی اسرار آمیز بر همه جا دامن گسترده بود... انگار همه و همه حتی پرندگان و حیوانات شب هم ساکت بودند نکند این فرصت طلایی را از دست بدهند.

اینجا فقط نسیم بی‌تابی می‌کرد و از این طرف به آن طرف می‌رفت و عجولانه گونه‌های خود را بر بام کعبه می‌سایید تا تبرک شود؛ گویی خبر داشت که چه کسی قرار است مولود این خانه باشد.

شب به نیمه نزدیک می‌شد و همه منتظر فرصتی بودند تا از نور مولود آن شب برای خود آبرویی بخرند؛ همه چیز مهیا بود... زمین غرق نور و معنویت بود و از آسمان نیز باران فضل و رحمت می‌بارید.

آن شب، شب جمعه و روز سیزدهم رجب سال سی‌ام عام الفیل بود.

صبح شد و لحظه موعود... دعوتش کردند... دعوتی که هرکس را به آن محل مجالی نیست و مقامی را می‌طلبد که باید در شأن آن مکان باشد؛ فاطمه را می‌گویم؛ برای تولد امیر پاکی‌ها به خانه راهش دادند و چقدر مصداق پیدا کرد که: «شرف المکان بالمکین»

در حین خواندن دعا بود که پیش چشمان حاضران دیوار خانه خدا، ادب کرد و شکافته شد، به اندازه‌ای که فاطمه بتواند داخل شود؛ لحظه ورودش قیامتی به پا شده بود! پنج بانوی آسمانی که هرکدام در دنیا قیامتی به پا کرده بودند، حاضر شدند و اجلال نزول فرمودند تا فاطمه بنت اسد را در تولد فرزندش یاری کنند.

آن روز مولودی زمین را از یمن قدومش مبارک ساخت که یتیمان در انتظار نفوس معنوی و دستان پر مهر پدرانه‌اش که پینه بسته بود تا سر بی نوازش آنان را تفقدی بخشد و دست کرامت و نوازشی بر سرشان بکشد و محروم از نعمت پدر نباشند.

شخصیتی بزرگ و همه جانبه

شخصیت حضرت امیرالمؤمنین(ع) آن‌قدر وسیع، بزرگ و همه‌جانبه است که درک و فهم آن برای هرکسی آسان نیست، حتی برخی از بزرگان هم درباره آن حضرت مطالعات عمیق و گسترده‌ای انجام داده‌اند، معتقدند که شناخت حضرت علی(ع) به‌آسانی امکان‌پذیر نیست.

آیت‌الله میرباقری نماینده مردم استان البرز در مجلس خبرگان رهبری در این رابطه گفت: بسیاری از فضایل حضرت امیر گفته نشده چون واقعاً جزو اسرار است و قابل‌گفتن هم نیست و اگر هم گفته می‌شد، خوب فهم نمی‌شد ابن ابی الحدید در جلد ۹ شرح نهج‌البلاغه روایت پشت سر هم ذیل یک خطبه‌ای در فضایل امیرالمؤمنین آورده که روایات فوق‌العاده‌ای هم هستند. یکی از آن‌ها این است که وجود مقدس نبی اکرم صلی‌الله علیه و آله و سلم به حضرت امیرالمؤمنین فرمود «لَوْ لَا أَنْ تَقُولَ فِیکَ طَوَائِفُ مِنْ أُمَّتِی مَا قَالَتِ النَّصَارَی لِلْمَسِیحِ عِیسَی بْنِ مَرْیَمَ لَقُلْتُ فِیکَ الْیَوْمَ قَوْلًا لَا تَمُرُّ بِمَلَإٍ إِلَّا أَخَذُوا التُّرَابَ مِنْ تَحْتِ رِجْلَیْک »(۵)؛ اگر چنین نبود که جمعی از امت من، سخنی را که نصارا در باب فرزند مریم گفتند (که او را خدا خواندند)، امروز سخنی را درباره شما می‌گفتم که بر هیچ جمعی از مسلمان‌ها عبور نکنی الا اینکه خاک کفش تو را تبرکا بردارند. پس خیلی از فضایل حضرت امیر گفته نشده و یا اگر گفته‌شده در قالب سر و پوشیده گفته‌شده و ظهورش می‌ماند برای خواص یا عوالم بعد که این موانع رفع بشود تا امکان ظهور آن حقایق باشد.

وی تصریح کرد: لذا چنانکه گفته شد، در باب حضرت امیر خیلی چیزها گفته نشده آنچه هم که گفته‌شده خیلی‌هایش سربه‌مهر است. مثل آیات قرآن که سراسر، فضایل حضرت امیر هستند. اهل سنت مکرر دارند که حداقل مثلاً ۳۰۰ آیه در فضیلت امیرالمؤمنین علیه‌السلام هست. حسکانی در شواهد التنزیل تعبیری دارد و از ابن عباس نقل می‌کند که هیچ آیه‌ای در قرآن نیست که مؤمنین به «الَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ» مخاطب شده باشند الا اینکه شریکشان امیرالمؤمنین است؛ یعنی حقیقت خطاب به امیرالمؤمنین است و بقیه به‌تبع ایشان مخاطب این آیه می‌شوند؛ بنابراین قرآن هم سراسر فضایل امیرالمؤمنین است و اسامی حضرت در قرآن ذکرشده و بزرگان این اسامی حضرت را جمع کرده‌اند.

نماینده مردم استان البرز در مجلس خبرگان رهبری گفت: روایتی در معانی الاخبار از خود امیرالمومنین نقل‌شده که وقتی ایشان فضایل خودشان را ذکر می‌کنند، اسامی خودشان را در کتب آسمانی و در نزد افراد و اقوام می‌گویند تا می‌رسد به قرآن، کانه هر کتابی به‌اندازه خودش پرده از امیرالمؤمنین برداشته و فضایل حضرت در آن گفته‌شده است، قرآن که کتاب جامع الهی است و کتاب هدایت الهی است، خدای متعال با این اسامی حضرت امیرالمؤمنین را یادکرده، چون اسامی معرف و نشان‌دهنده است و اسمایی که برای هر موجودی است نشان‌دهنده کمالات اوست.

توجه حضرت امیر(ع) به خانواده

امیرمومنان علی(ع) درزمینهٔ دل‌بستگی به خانواده، حفظ و حراست از بستگان و رسیدگی به آنان، اهتمام به صله‌رحم و استوار ساختن پیوند خویشاوندی پیشتاز بوده‌اند؛ چنان‌که خود در یکی از فرمایشاتش به این مطلب تصریح کرده‌اند: «هیچ‌کس در پذیرش دعوت حق و صله‌رحم، چون من پیشتاز نبوده است».

حضرت علی(ع) در برخورد با هم نوعان و خانواده خویش بهترین الگوی جامعه امروز هستند که با مطالعه تاریخ و نهج‌البلاغه می‌توانیم به این مهم پی ببریم.

امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب(ع) امام اول شیعیان، فرزند ابوطالب و فاطمه بنت اسد، همسر حضرت زهرا(س) و پدر امام حسن(ع) و امام حسین(ع) و زینب کبری(س) است.

ایشان در سیزدهم رجب، سی سال پس از واقعه اصحاب فیل در داخل خانه کعبه متولد شدند. پس از بعثت رسول خدا ایشان اولین مردی بودند که اسلام آوردند و در تمام سختی‌ها یار و یاور پیامبر(ص) بودند.

لقب «امیرالمؤمنین»، ویژه علی(ع) است و دیگری را با این لقب یاد کردن، شایسته نیست. بر اساس متون مختلف روایی که بخشی از آن‌ها پس‌ازاین می‌آید، حتّی سایر امامان معصوم(ع) را نیز نمی‌توان با این عنوان یادکرد.

بنا بر شهادت تمام مورخان قدیم و جدید اولین مردی که بلافاصله پس از بعثت رسول خدا(ص) با ایشان بیعت کرد و رسالت ایشان را قبول کرد، امام علی(ع) بود.

رسول اکرم(ص)، خود به سبقت حضرت علی(ع) در اسلام تصریح کردند و در جمع صحابه فرمودند: «نخستین کسی که در روز رستاخیز با من در حوض(کوثر) ملاقات می‌کند پیش‌قدم‌ترین شما در اسلام، علی بن ابیطالب است».

تعیین علی(ع) به جانشینی پیامبر در روز غدیر

اواخر عمر شریف رسول اکرم(ص) مسلمین را فرمان دادند تا همراه ایشان در آخرین حج رسول خدا شرکت کنند. در راه بازگشت در منطقه‌ای به نام غدیر آیه‌ای نازل شد. رسول اکرم(ص) فرمان توقف دادند و در آن جا خطبه معروف غدیر را قرائت فرمودند و حضرت علی(ع) را به عنوان خلیفه و جانشین خود معرفی کردند.

حضرت فرمده‌اند: «من که امام شما هستم به دو جامه کهنه و دو قرص نان اکتفا کرده‌ام در صورتی که می‌توانم از جامه‌های حریر لباسی فاخر بپوشم و از عسل مصفی و مغز گندم غذای لذیذ و مقوی تناول کنم ولی هیهات که هوی و هوس نفس بر من غلبه نماید! آیا به همین قناعت کنم که گویند من امام و خلیفه هستم اما در اندوه و پریشانی فقرا شرکت نکنم؟»

در بخشی از نامه حضرت امیر به مالک ذکر شده است: قلبا با مردم مهربان باش و با آن‌ها با دوستی و ملاطفت رفتار کن و مبادا با آنان چون حیوان درنده باشی که خوردن آن‌ها را غنیمت داند زیرا آنان دو گروه‌اند یا برادر دینی تواند و یا (اگر همکیش تو نیستند) مانند تو مخلوق خدا هستند.

در روایت بیان شده است: «حق علی علیه السلام علی المسلمین کحق الوالد علی ولده»؛ حق علی(ع) بر مسلمین مانند حق پدر بر فرزندش است.

ولایت حضرت علی(ع) و پیروی از اخلاق عملی ایشان

آیت الله سید محمد غروی، عضو شورای عالی حوزه‌های علمیه در گفت‌وگو با خبرنگار مهر، با اشاره به رفتار و منش والای حضرت علی(ع) در حوزه خانواده اظهار داشت: حضرت علی(ع) حریم خانواده خویش را رعایت می‌کردند و رابطه عاطفی بسیار قوی با همسر گرامی خویش، حضرت زهرا(س) داشتند و به‌عنوان پدر خانواده رابطه صمیمی میان اعضای خانواده برقرار کرده بودند.

وی افزود: ولایت امیر مؤمنان حضرت علی(ع) به این معناست که در سیره اخلاق عملی و رفتاری از ایشان پیروی کنیم.

استاد برجسته حوزه علمیه قم تأمین هزینه زندگی و تقسیم کار میان اعضای خانواده را یکی از اصول زندگی معرفی کرد و گفت: حضرت علی(ع) امور بیرون از خانه را خود انجام می‌دادند و امور داخلی خانه را به فاطمه زهرا(س) واگذار می‌کردند و خود ایشان نیز کمک می‌کردند.

ولایت امیر مؤمنان حضرت علی(ع) به این معناست که در سیره اخلاق عملی و رفتاری از ایشان پیروی کنیم

آیت الله غروی یادآور شد: حضرت علی(ع) با همه مشغله‌ای که در زمان حیات رسول گرامی اسلام(ص) مانند شرکت در جنگ‌های گوناگون، رفتن به مأموریت‌ها داشتند؛ اما با این حال در کارهای منزل کمک کار حضرت فاطمه زهرا(س) نیز بودند.

این عضو جامعه مدرسین حوزه علمیه قم با اشاره به اینکه حضرت علی(ع) در حوزه اجتماعی نیز نسبت به اهل ایمان تواضع و ایثار داشتند، بیان داشت: امیرمؤمنان(ع) در برابر مشکلات و سختی‌ها صبر زیادی داشتند و حمایت از مظلومان از دغدغه‌های ایشان بود که ما باید امروزه این ویژگی‌های خوب و رفتار والا را الگوی خویش قرار دهیم.

آیت الله غروی تأکید کرد: ویژگی‌ها و شخصیت حضرت علی(ع) باید توسط علما و بزرگان بیان شود تا در جامعه نهادینه شود.

رسول خدا و امام علی(ع) پدران افضل امت

یکی از اساتید حوزه و دانشگاه نیز در رابطه با ابعاد مختلف شخصیت امیرالمومنین(ع) در گفت‌وگو با خبرنگار مهر اظهار داشت: پیامبر گرامی اسلام(ص) می‌فرمایند «من و علی پدران این امت هستیم». این حدیث نشان می‌دهد ما تا چه اندازه باید برای رسول گرامی اسلام و امام علی(ع) احترام قائل باشیم و از طرفی دیگر متوجه می‌شویم این امت از ابتدای تولد تا رشد و شکوفایی مدیون پیامبر گرامی اسلام و امام علی(ع) بوده و باید بدانیم مؤسس مکتب اهل نیز هستند.

قاسم جعفری همچنین ادامه داد: پدر، شناسنامه هر فردی است و مارک و برند امت اسلامی نیز رسول خدا و امام علی(ع) هستند.

وی افزود: حق امام علی(ع) و رسول گرامی اسلام همانند پدر خود انسان است. همان طور که مادر و پدر انسان بر فرزندشان مهربانی و عطوفت دارند امام علی(ع) نیز بر ما مهربانی و محبت دارند و ما نیز باید بر آن‌ها مهربان و شاکر این نعمت بزرگ باشیم.

عضو هیئت علمی دانشگاه پیام نور بیان کرد: امام علی(ع) والد شفیق امت هستند و در دنیا و آخرت شفیع این امتند و ما باید این امام بزرگوار را بشناسیم.

امام علی(ع) والد شفیق امت هستند و در دنیا و آخرت شفیع این امتند و ما باید این امام بزرگوار را بشناسیم

وی تصریح کرد: امام علی(ع) به امام حسن مجتبی(ع) فرمودند «در منبر به مردم بگو والدین و پدر این امت ما و رسول خدا هستیم. کسی که حق پدر افضل خود را بشناسد و از آن‌ها اطاعت کند در روز قیامت به او گفته می‌شود هرجای بهشت که دوست داری وارد شو». این حدیث نشان می‌دهد ادای حق امام علی(ع) تا چه اندازه بر ما واجب است.

جعفری اظهار کرد: امام علی(ع) دارای صفات متناقض بودند به گونه‌ای که در جایی از همه مهربان‌تر و در جایی با دشمنان از همه سخت‌گیرتر رفتار می‌کردند.

وی افزود: امام علی(ع) فرموده‌اند امام جامعه باید خودش را با ضعیف‌ترین امت همسان کند. این حدیث باید الگویی برای مدیران ما باشد.

چهار ویژگی که باید شیعیان امام علی(ع) داشته باشند

این استاد حوزه و دانشگاه عنوان کرد: امام علی(ع) به ما گفته‌اند اگر مدعی شیعه من هستید باید چهار ویژگی ورع، اجتهاد، عفت و دوراندیشی را داشته باشید تا بتوانید خود را به من نزدیک کنید. شما نمی‌توانید زهد و تقوای مرا داشته باشید اما باید این چهار ویژگی را داشته باشید تا خود را شیعه من بدانید.

وی در بخش دیگری از سخنان خود با بیان این که اشرافی‌گری یکی از مشکلات جامعه کنونی است، افزود: اشرافی گری باعث اختلاف طبقه میان افراد جامعه شده که باید برچیده شود و در تمامی امور جامعه امام علی(ع) را الگو قرار دهیم در این صورت حق را ادا کرده‌ایم.

ولایت امیرالمومنین؛ مهمترین موعظه قرآن

نماینده مردم استان البرز در مجلس خبرگان رهبری هم در مورد ولایت حضرت علی(ع) با اشاره به اینکه بجاست که به چند نمونه از آیات مربوط به وجود مقدس امیرالمومنین اشاره کنیم، گفت: آیه اول آیه معروفی است که در سوره مبارک «سبا» است که بزرگان هم خیلی روی این آیه تاکید می کنند و دستور خیلی مهمی است خدای متعال در قرآن می فرماید «قُلْ إِنَّمَا أَعِظُکُم بِوَاحِدَةٍ أَن تَقُومُوا لِلَّهِ مَثْنَی وَفُرَادَی» من یک موعظه به شما می کنم، قیام لله کنید که حضرت امام رضوان الله تعالی در دستور اخلاق شان روی این آیه خیلی تاکید می کنند، مهمترین موعظه خدای متعال است، قیام لله کنید و برای خدا از سر نفس و دنیا و همه عوالم بر خیزید و حالا این «أَن تَقُومُوا لِلَّهِ» را در روایات معنا کرده اند و روایت را مرحوم کلینی در کافی نقل کرده اند که ابی حمزه از امام باقر علیه السلام در باره این آیه شریفه «قُلْ إِنَّمَا أَعِظُکُم بِوَاحِدَةٍ» سوال کردند و حضرت فرمودند «إِنَّمَا أَعِظُکُم بولایة علی علیه السلام هی الواحدة التی قال الله تبارک و تعالی إِنَّمَا أَعِظُکُم بِوَاحِدَةٍ»(۶) من یک موعظه به شما می کنم خدای متعال از بین همه موعظه ها یک موعظه را اختیار کرده و به بشر موعظه می کند «قُلْ إِنَّمَا أَعِظُکُم بِوَاحِدَةٍ» امام باقر هم معنا کرده اند؛ سخن، سخن امام باقر است یک مفسر عادی آیه را معنا نکرده و بیان، بیان حضرت است فرمودند من یک موعظه به شما می کنم که خودتان را به ولایت امیرالمومنین برسانید، که اگر به این رسیدید تمام نعمت است و همه نعمت در همین یکی است.

کد خبر

هفت ویژگی خاص امام علی(ع) از زبان پیامبر(ص)


ولادت حضرت علی (ع)

امشب، کودکی خواهد خندید که عدالت را تفسیری عاشقانه خواهد کرد و کسی سکوت کعبه را خواهد شکست که روزی بر بلندای شانه‌های خورشید، با تبر معرفت، بت‌های زمانه را خواهد شکست.

به گزارش ایسنا، بنا به نوشته مورخین، در سیزدهم رجب سال 30 عام الفیل، حادثه بس عجیبی رخ داد که هرگز در تاریخ بشریت سابقه نداشته و بعد از آن نیز تکرار نشده است و در این روز حضرت علی (ع) در خانه‌ خدا متولد شدند. پدر آن حضرت ابوطالب فرزند عبدالمطلب بن هاشم بن عبد مناف (عموی پیامبر(ص)) و مادرش هم فاطمه دختر اسد بن هاشم بود. بنابراین امام علی(ع) از هر دو طرف هاشمی نسب است.


القاب مشهور آن حضرت " اسدالله، مرتضی، امیرالمؤمنین و اخو رسول‌الله" بوده و کنیه‌های ایشان نیز "ابوالحسن و ابوتراب" است.


به دنیا آمدن امیرمومنان علی علیه السلام در درون خانه خدا فضیلتی است که محدثان شیعه و دانشمندان علم انساب آن را در کتابهای خود نقل کرده‌اند و در میان دانشمندان اهل تسنن گروه زیادی به این حقیقت، تصریح و آن را یک فضیلت بی‌نظیر خوانده‌اند که به نمونه‌هایی از آن اشاره می‌شود؛


* محمد مالکی می‌گوید: «وُلِدَ بِمکَّةَ الْمُشَرّفَةَ داخِلَ بَیْتِ الْحَرامِ فی یَوْمِ الْجُمعَةِ الثَّالِثَ عَشَرَ مِنْ شَهْرِاللّه رَجَبِ سَنَةِ ثَلاثینَ مِنْ عامِ الْفیلِ... وَلَمْ یُولَدْ فِی الْبَیْتِ الْحَرامِ قَبْلَهُ اَحَدٌ سِواهُ، وَهِیَ فَضیلَةٌ خَصَّهُ اللّه تَعالی بِها اِجْلالاً لَهُ وَاِعْلاءً لَمَرْتَبَتِهِ وَاِظْهارا لِکَرامَتِهِ؛علی در داخل خانه خدا در مکه، روز جمعه سیزدهم ماه خدا، رجب سال سی از عام الفیل به دنیا آمد... قبل از او کسی در داخل خانه خدا به دنیا نیامده بود و این ولادت فضیلتی است که خدای بلند مرتبه علی علیه السلام را به آن اختصاص داده است، برای تجلیل او و بالا بردن مرتبه او و آشکار نمودن کرامت و بزرگواری او».
* حاکم نیشابوری می‌گوید: «ولادت علی در داخل کعبه به طور تواتر به ما رسیده است.» تاکنون کسی به این فضیلت دست نیافته است.»
سعید بن جبیر از یزید بن قعنب نقل نموده که من با عباس بن عبدالمطلب و گروهی از فرزندان عبدالعزی در مقابل خانه خدا نشسته بودیم که ناگهان فاطمه دختر اسد مادر امیرالمومنین که نه ماهه باردار بود و درد زایمان او را گرفته بود، ظاهر شد، «فَقالَتْ رَبِّ اِنّی مُؤمِنَةٌ بِکَ وَبِما جاءَ مِنْ عِنْدِکَ مِنْ رُسُلٍ وَکُتُبٍ، وَاِنّی مُصَدّقَةٌ بِکَلامِ جَدّی اِبْراهِیْمَ الخَلیلِ، وَاِنّهُ بَنی الْبَیْتَ العَتیقَ فَبِحَقِّ الّذی بَنی هذَا الْبَیْتَ وَبِحَقِّ الْمَوْلُودِ الَّذی فِی بَطْنی لمّا یَسَّرْتَ عَلَیَّ وِلادَتی؛ پس فاطمه گفت: پروردگارا! به تو و پیامبران و کتابهایی که از طرف تو نازل شده‌اند، ایمان دارم و سخن جدم ابراهیم خلیل را تصدیق می‌کنم؛ او که این خانه عتیق را بنا کرد. پس به حق آن کسی که این خانه را ساخت، و به حق کودکی که در رحم دارم، ولادت این کودک را بر من آسان فرما!»
یزید بن قعنب می‌گوید: ما دیدیم که خانه خدا از پشت شکافته شد (محل مستجار) و فاطمه داخل خانه شد و ما دیگر او را ندیدیم، و دیوار دوباره به حال اول برگشت، به ذهن ما رسید که قفل در خانه خدا را باز کنیم، ولی باز نشد، «فَعَلِمْنا اَنَّ ذلِکَ اَمْرٌ مِنَ اَمْرِ اللّه عَزّوجَلّ؛ پس دانستیم که این مسئله کاری است از طرف خدای عزیز و جلیل».


حسن خلق حضرت علی (ع)


اخلاق نیکوی او زبانزد مردمان است.تا آنجا که دشمنانش که نتوانسته‌اند بر او خرده‌ای بگیرند، این صفت را عیبی برای آن حضرت برشمرده اند. یاران وی در این باره گفته‌اند: او همچون یکی از ما و در میان ما می‌زیست.نرم خو، و بسیار متواضع و آسان‌گیر بود و با این وجود ما در برابر او مانند اسیری بودیم که دستهایش بسته و بر بالای سرش شمشیری گرفته بودند و از هیبت او هراس داشتیم.


گذشت امیرالمومنین علی (ع)

در بردباری و گذشت، علی از همه مردمان گوی سبقت را ربوده بود.برای اثبات این گفته، کافی است بالاترین مراتب حلم او را به طور اعم در رفتار با اهل جمل و به طور اخص با مروان بن حکم و عبد الله بن زبیر ملاحظه کنیم. او در جنگ جمل بر مروان دست پیدا کرد.با آنکه این شخص از دشمن‌ترین مخالفان علی (ع) بود، اما حضرت علی(ع) از وی درگذشت.همچنین آن حضرت بر عبید الله بن زبیر که یکی از سرسخت‌ترین دشمنانش بود و به علی آشکارا ناسزا می‌گفت، دست یافت و او را اسیر کرد ولی وی را مورد عفو قرار داد و به او گفت: «برو!نمی خواهم تو را ببینم.»و سخنی بیشتر از این بر زبانش نراند. سعید بن عاص نیز پس از واقعه جمل در مکه به دست علی (ع) گرفتار آمد ولی آن حضرت به او سخنی نگفت و از او کناره گرفت و هیچ کس از شرکت کنندگان در جنگ جمل و مردم بصره را مورد مجازات و قهر خود قرار نداد و منادی آن حضرت در شهر ندا می‌داد: «هر کس که از میدان گریخته، تعقیب نمی‌شود.با مجروحان کاری نیست و هیچ اسیری کشته نخواهد شد و آن کس که سلاح خود را بر زمین گذارد امان خواهد یافت.»و دقیقا شیوه پیامبر (ص) را در فتح مکه در پیش گرفت.
در جنگ صفین ابتدا مردم شام، راه آب را بر او و یارانش بستند و ایشان را از دسترسی به آب بازداشتند.اما زمانی که زمام جنگ به دست حضرت علی (ع) و یارانش افتاد، به وی گفتند: آیا آب را بر روی سپاه شام ببندیم، همان طور که خود آنها چنین کردند؟آن حضرت پاسخ داد: خیر سوگند به خداوند«هرگز کردار آنها را در پیش نخواهم گرفت »و پیوسته به سپاهیانش سفارش می‌کرد کسانی را که از میدان کارزار می‌گریزند، تعقیب نکنند و مجروحی را به قتل نرسانند.


سخاوت و بخشندگی حضرت علی (ع)


او بخشنده‌تر از ابرهای پرباران بهاری بود و در این میدان نیز هماوردی برای او نمی‌توان سراغ کرد.شعبی در این باره گفته است: علی (ع) بخشنده‌ترین مردمان بود. معاویه سرسخت‌ترین دشمن آن حضرت، نیز گفته بود: اگر علی انباری پر از زر و اتاقی انباشته از کاه می‌داشت، پیش از آنکه کاه را ببخشد، زر را می‌بخشید.بیت المال را می‌رفت، در آن نماز می‌گزارد و می‌گفت: ای زرد و ای سپید (طلا و نقره) !غیر از مرا بفریبید.
با آنکه بر همه امپراطوری اسلامی، به جز شام، فرمانروایی داشت، از خود میراثی بر جای نگذاشت.و جز او، کس دیگری به مضمون آیه نجوا عمل نکرد.از دسترنج خود هزار بنده را آزاد کرد و هرگز به نیازمندی پاسخ رد نگفت.


هفت ویژگی خاص امام علی (ع) از زبان پیامبر(ص)


پیامبر گرامی اسلام می‌فرمایند: علی جان تو هفت ویژگی داری که هیچکس این هفت تا را ندارد. اگر هم داشته باشد تو در قله هستی و او در دامنه پس هیچگاه به تو نمیرسد.
هفت ویژگی خاص حضرت علی (ع) از زبان پیامبر (ص) بدین شرح است:
*اولین شخصی هستی که ایمان آوردی و به دین من پیوستی؛ تو در خانه خدا به دنیا امدی این بالاترین ایمان است.
*وفادارترین شخص به عهد خدا هستی.
*در همه حال و همه جا امر خدا مهمترین چیز است.
*دارای عدالت علوی هستی.
*بصیرت قضاوت در حکومت خود داری.
*به درد مردم رسیدگی می کردی و بین هیچکس فرق نمیگذاشتی.
*در پیش خدا مقرب هستی.


اصلاح طلبی


از جـمـلـه ویـژگـی‌هـای حکومت امام علی(ع)، اصلاح طلبی است. وی هـنگامی به حکومت رسید که جامعه از مسیر اصلی فاصله گرفته و از تـوحـیـد دور شـده بود، دورانی که احادیث جدیدی به زبان پیامبر وارد دیـن شـده بود و احکام اسلام ناب محمدی کم‌تر بیان می‌شد و بـه بعضی از احکام عمل می‌شد، بنابراین هر روز از مرکز هرم دور مـی‌شدند تا کار به جایی کشید که اعیان و اشراف و باندهای ثروت‌مـنـد در راس حـکومت قرار گرفته، ارزش‌های اسلامی پایمال شده، بـسـیـاری از تـبعیدشدگان زمان پیامبر برگشته و به حکومت رسیده بـودنـد. آری، عـلی(ع) در چنین دورانی به حکومت رسید و چاره‌ای جـز اصـلاح نـظام نداشت. افرادی مانند طلحه و زبیر با او مخالفت مـی‌کـنند اما امام(ع) مصمم است تا حکومت را اصلاح کند. به همین دلیل استان داران را عوض کرد و بسیاری از کارگزاران قریش، بکر، ثـقـیـف کـه از طبقه اشراف بودند، به زیر آمدند و طائفه همدان، حـمـیـر و حـمرإ به عنوان مسئولین نظام حکومتی امام(ع) انتخاب شـدند. امام(ع) هم چنین در صدد برآمد تا پول‌هایی را که از بیت الـمـال در زمان عثمان به افراد بذل و بخشش شده بود، پس بگیرد، از این رو بعد از بیعت مردم با او بر منبر رفت و در این خصوص فـرمـود: (والـلـه لـو وجـدته قد تزوج به النسإ وملک به الامإ لـرددتـه فـان فـی الـعـدل سعه ومن ضاق علیه العدل فالجور علیه اضـیـق; به خدا قسم، اگر از بخشش‌های عثمان چیزی پیدا کنم که به وسیله آن زن‌ها ازدواج کرده‌اند و کنیزانی خریداری شده‌اند، الـبته آن‌ها را می‌گیرم و به صاحبانش بازمی‌گردانم، چون که در کـار عـدالـت برای مردم عرصه‌ای وسیع است و هرکس از عدل بگذرد، دل تنگ می‌شود و ظلم و جور او را دل تنگ‌تر می‌کند.)

مـورخان می‌نویسند: امام علی(ع) تمام اراضی و اموالی را که پیش از او از بـیـت المال به اشراف داده شده بود، پس گرفت. امام(ع) ایـن اصـلاحـات را ضـروری مـی‌دانـسـت، زیـرا موجب قوام و تشیید (استواری) حکومت نوپای اسلام می‌شد.


منابع:
الفصول المهمة، ص12 ـ13؛ بحارالانوار، ج35، ص8.
مستدرک حاکم، ج3، ص483.
شرح قصیده عبدالباقی افندی، ص15.
مروج الذهب، ج2، ص349؛ شرح الشفاء، ج1، ص151؛ موسوعة التاریخ الاسلامی، ج1، ص306 ـ 310.
بحارالانوار، داراحیاء التراث العربی، ج35، ص8، حدیث 11؛ ر.ک: خصائص امیرالمؤمنین، للشریف الرضی، ص39؛ الغدیر، علاّمه امینی، ج6، ص22.
شروح و ترجمه های نهج البلاغه.
سـیـمـای کـارگـزاران علی ابن ابی طالب(ع)، علی اکبر ذاکری، انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی.
تجلی امامت (تحلیلی از حکومت امیرالمومنین علی علیه السلام)، ناظم زاده قمی، مرکز انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی.
سیری در نهج البلاغه، آیت الله مطهری.
آئـیـن کـشـورداری از دیـدگـاه امـام علی(ع)، آیه الله فاضل لنکرانی.
حـکـومـت عـدالتخواهی علی ابن ابیطالب(ع)، سید اسماعیل رسول زاده.
زندگانی حضرت امیرالمومنین(ع)، سید هاشم رسول محلاتی.
بـررسـی ویـژگـی‌هـای حـکومت امام علی(ع)، مقصود فراستخواه، روزنامه سلام، 1373/2/4.

نظر شیطان در مورد امام علی(ع) چه بود؟


روزی گفتگویی میان شیطان و رسول خدا(ص) اتفاق افتاد که پاسخ شیطان به سوالات ایشان شنیدنی است.

به گزارش حوزه قرآن و عترت گروه فرهنگی باشگاه خبرنگاران جوان؛پیامبر اکرم(ص) در خانه اُمّ سلمه  نشسته بودند.کسی از همسر ایشان اجازه ورود خواست.حضرت رسول(ص) فرمودند:ابلیس است، در را به روی او نبندید نمی خواهم راهش ندهید در را باز کنید و بگذارید بیاید .

وقتی ابلیس رو به روی پیامبر (ص) نشست، گفت من به اختیار خودم به اینجا نیامده ام، دو فرشته از جانب خداوند من را مأمور کردند تا جلسه ای با تو داشته باشم. حضرت فرمودند: من سؤالاتی دارم که تو باید به آنها جواب بدهی

حضرت رسول(ص) از شیطان پرسیدند: در این دنیا با چه کسی دشمن هستی؟

با تو! نسبت به شما دشمنی بسیار دارم. حضرت پرسیدند: چرا؟
 شیطان پاسخ داد: تو با این قدرت معنوی،مردم را هدایت می کنی و به آنها وعده قطعی می دهی که آنها را در قیامت نیز شفاعت خواهی کرد. تو مانع و مخل کار من هستی و زحمت مرا به باد می دهی.

حضرت رسول (ص) از شیطان پرسیدند: آیا با کس دیگری هم دشمن هستی، شیطان گفت:من با یاران و دوستان تو هم دشمن هستم. آنها وقتی گناه می کنند عاشق توبه هستند و از عذاب الهی دلهره دارند و به پدر و مادرشان احترام می گذارند. همچنین دشمن عالمی هستم که به علمش عمل می کند و دشمن کسی هستم که از کار خیر روگردان نیست.

نظر شیطان درباره حضرت علی(ع )

پیامبر اکرم(ص) از شیطان پرسیدند: نظرت درباره علی بن ابیطالب(ع)، وصی من چیست؟ شیطان پاسخ داد یا رسول الله امکان دستیابی به علی(ع) وجود ندارد. این آدم از نظر ما دست نیافتنی است؛چون به پروردگار عالمیان متصل است و ما نمی توانیم به او برسیم و من راضی هستم که او کاری با من نداشته باشد چرا که من طاقت یک لحظه دیدار او را ندارم چون نور الهی علی آنقدر قوی است که ما را دفع می کند



حضرت رسول(ص)فرمودند:شیطان! رفقای تو در این دنیا چه کسانی هستند؟ شیطان گفت:کسانی که پشت سر مردم غیبت می کنند و پایبند به نماز نیستند. حضرت رسول(ع)فرمودند: همنشینان تو چه کسانی هستند؟ شیطان گفت: شرابخواران و همچنین تمام زنا کاران در آغوش من هستند.
 پیامبر(ص) پرسیدند: وکیلان تو چه کسانی هستند؟ شیطان گفت:وکیلان من کم فروشان، و خزانه داران من کسانی هستند که خمس و زکات خود را پرداخت نمی کنند



پیامبر اکرم (ص) در ادامه پرسیدند: شیطان! سرور و شادی تو در چیست؟ شیطان پاسخ داد در این است که مردم قسم دروغ می خورند. حضرت فرمود چشم تو را چه چیزی کور می کند؟ شیطان گفت کمکی که به مستمند در تنهایی می شود. پیامبر فرمود گوش تو را چه چیزی کر می کند؟ شیطان گفت وقتی امت تو دستانشان را به سوی پروردگار بلند کرده و یا الله و یا رب می گویند

مسجد شیطان کجاست و چه کسانی مؤذن او هستند؟

پیامبر (ص) از شیطان پرسیدند: مسجد تو کجاست؟ شیطان گفت بازارهایی که پر از غش و تقلب در اموال باشد.

پیامبر خدا(ص) فرمود :با چه کسی هم غذا هستی؟

شیطان گفت:زنان و مردانی که بر سر سفره، نام خدا را نمی برند.

رسول خدا(ص) فرمود:چه کسی پیش تو عزیز است؟

شیطان گفت:کسی که دائم غرق در معصیت است و معصیت را برای لحظه ای تعطیل و رها نمی کند .



حضرت رسول(ص) از شیطان پرسیدند: آیا تو مؤذنی هم داری؟

شیطان گفت: کارگردانان و مطربان شبانه، مؤذن من هستند. حضرت فرمود شکار تو چیست؟
شیطان گفت مردان چشم چران. پیامبر پرسید چه کسی را بیشتر از همه دوست داری؟ شیطان گفت کسی که با اخلاق و زبانش آرامش یک جامعه و خانواده را برهم می ریزد

شیطان از چه کسانی رضایت کامل دارد؟

پیامبر(ص) فرمود:شیطان از چه کسی رضایت کامل داری؟ شیطان گفت:از زنانی که با روی و موی باز با لباس و پوشش خود جلب توجه کرده، با آرایش بیرون آمده و دین مردم را غارت می کنند. (شیطان در حالی این سخنان را می گفت که آن زمان بدحجابی در شهر مدینه وجود نداشت)


منبع از کتاب انوار المجالس به نقل از کتاب سراج القلوب