ترجمان حقیقت

هر لحظه‌ زندگى اهل بیت (ع)یک حادثه و یک درس است، جلوه‌ عظیم انسانى است رهبرمعظم انقلاب

ترجمان حقیقت

هر لحظه‌ زندگى اهل بیت (ع)یک حادثه و یک درس است، جلوه‌ عظیم انسانى است رهبرمعظم انقلاب

سومین جشنواره رسانه‌های علوی ویژه تولیدات دیجیتال برگزار می‌شود


گروه فناوری اطلاعات ــ به مناسبت عید سعید غدیر و دهه امامت و ولایت سومین جشنواره رسانه‌های علوی ویژه تولیدات دیجیتال برگزار می‌شود.

سومین جشنوارۀ رسانه‌های علوی ویژه تولیدات دیجیتال برگزار می‌شودبه گزارش ایکنا؛ سومین جشنواره رسانه‌های علوی که اولین آن در سال ۱۳۸۹ و دومین آن در سال ۱۳۹۴ برگزار شده است، محلی برای گردهمایی، هم اندیشی و همچنین ارائه تولیدات جدید فعالان و تولیدکنندگان دیجیتال خواهد بود.

در همین خصوص ابوالقاسم حبیبی، دبیرجشنواره رسانه‌های علوی اعلام کرد: پیرو دو جشنواره گذشته و فعال شدن دبیرخانه دائمی جشنواره رسانه‌های علوی ویژه تولیدات دیجیتال در سال ۱۳۹۵، هم اکنون زیرساخت‌های عرصه تولیدات نرم افزاری با موضوع غدیر و امامت و ولایت در پایگاه اطلاع رسانی دبیرخانه دائمی در طول سال توسط تولیدکنندگان و فعالان حوزه فضای مجازی فراهم شده است. 

حبیبی افزود: برگزاری این گونه جشنواره‌ها محلی برای معرفی آثار و محصولات جدید و همچنین ارزیابی نرم افزارها و محتواهای تولید شده توسط داوران و عموم جامعه است، همچنین صحنه رقابتی سازنده و مفید ایجاد می‌کند که باعث تقویت آثار تولید شده شود و زمینه‌ای برای شناخت تولیدات بهتر و حمایت از آنها می شود.

وی به شیوه داوری آثار رسیده به این جشنواره اشاره کرد و گفت: شیوه اول توسط داوران و کارشناسان رسمی مرکز رسانه‌های دیجیتال وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی صورت می گیرد، اما در شیوه دوم، داوری مردمی است یعنی آثار در پایگاه اطلاع رسانی دبیرخانه جشنواره در منظر عموم قرار می گیرد و کاربران با امتیازدهی آثار برتر را انتخاب می کنند. هر بخش از جشنواره پنج اثر برگزیده دارد. چهار اثر توسط داوران و یک اثر توسط مردم به عنوان اثر برگزیده مردمی انتخاب می شود. 

دبیر جشنواره رسانه‌های علوی گفت: در برگزاری دو جشنواره قبلی تجربه خوبی داشتیم و تا حدودی توانستیم تولیدکنندگان و فعالان علوی در فضای مجازی را شناسایی و با آنان ارتباط برقرار کنیم. امیدواریم با حضور فعال تولیدکنندگان نرم افزارهای علوی و فعالان و پژوهشگران، ایده پردازان و دانش پژوهان در حوزه غدیر و امامت و ولایت در این جشنواره زمینه‌های همکاری و هم افزایی بیشتر بین فعالان و این حوزه فراهم شود. 

حبیبی یادآور شد: با توجه به اهمیت و نقش اصولی، بنیادی و راهبردی موضوع امامت و ولایت و تجلی آن امروز تحت عنوان «ولایت فقیه» در نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران و انقلاب اسلامی و از طرفی نقش بسیار بسیار مؤثر و نقش آفرین فضای مجازی در زندگی روزمره آحاد مختلف اجتماعی در ایران، جهان اسلام و سراسر دنیا، لذا جا دارد تا تماهی اهل فن و هنر در موضوع غدیر و امامت و ولایت، اعم از علما، دانشمندان و تولیدکنندگان هنری، هنرمندان و هر آن کس که دل در گرو محبت امیرالمؤمنین علی(ع) و انقلاب اسلامی دارد، داشته‌های خود را به شیوه‌های مختلف شامل دیداری، شنیداری، نوشتاری و دیجیتال را در قالب این جشنواره ارائه و فراگیر کند تا به دست تعداد بیشتری از علاقه مندان و شیفتگان سیرۀ علوی و حقیقت جریان رسانده شود. 

دبیر جشنواره رسانه‌های علوی در پایان گفت: سومین جشنواره رسانه‌های علوی با حمایت و پشتیبانی مرکز رسانه‌های دیجیتال وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی و بنیاد بین‌المللی غدیر، سازمان صدا و سیما همانند دو جشنواره قبلی و همکاری صمیمانه مجمع دیجیتال اداره کل ارشاد اصفهان در این جشنواره برگزار می شود.

امام علی(ع) پدر افضل امت اسلامی است/ الگویی برای مسئولان جامعه


امام علی(ع) پدر افضل امت اسلامی است/ الگویی برای مسئولان جامعه

طبق حدیثی، پیامبر گرامی اسلام و امام علی(ع) پدران افضل امت اسلامی هستند و این نشان می‌دهد که تا چه اندازه ادای حق امیرالمؤمنین(ع) بر ما واجب است؛ شخصیتی که الگویی ارجمند برای مسئولان است.

خبرگزاری مهر - گروه استان‌ها: شب بود و ظلمت مثل همیشه بر همه جا سلطه داشت ولی ظلمت امشب با تمام شب‌ها فرق می‌کرد، انگار میل به زوال و تغییر نداشت؛ چرا که می‌خواست شاهد حادثه ای بی نظیر باشد.

آسمان آن شب جلوه و شکوه خاصی داشت، سکوتی اسرار آمیز بر همه جا دامن گسترده بود... انگار همه و همه حتی پرندگان و حیوانات شب هم ساکت بودند نکند این فرصت طلایی را از دست بدهند.

اینجا فقط نسیم بی‌تابی می‌کرد و از این طرف به آن طرف می‌رفت و عجولانه گونه‌های خود را بر بام کعبه می‌سایید تا تبرک شود؛ گویی خبر داشت که چه کسی قرار است مولود این خانه باشد.

شب به نیمه نزدیک می‌شد و همه منتظر فرصتی بودند تا از نور مولود آن شب برای خود آبرویی بخرند؛ همه چیز مهیا بود... زمین غرق نور و معنویت بود و از آسمان نیز باران فضل و رحمت می‌بارید.

آن شب، شب جمعه و روز سیزدهم رجب سال سی‌ام عام الفیل بود.

صبح شد و لحظه موعود... دعوتش کردند... دعوتی که هرکس را به آن محل مجالی نیست و مقامی را می‌طلبد که باید در شأن آن مکان باشد؛ فاطمه را می‌گویم؛ برای تولد امیر پاکی‌ها به خانه راهش دادند و چقدر مصداق پیدا کرد که: «شرف المکان بالمکین»

در حین خواندن دعا بود که پیش چشمان حاضران دیوار خانه خدا، ادب کرد و شکافته شد، به اندازه‌ای که فاطمه بتواند داخل شود؛ لحظه ورودش قیامتی به پا شده بود! پنج بانوی آسمانی که هرکدام در دنیا قیامتی به پا کرده بودند، حاضر شدند و اجلال نزول فرمودند تا فاطمه بنت اسد را در تولد فرزندش یاری کنند.

آن روز مولودی زمین را از یمن قدومش مبارک ساخت که یتیمان در انتظار نفوس معنوی و دستان پر مهر پدرانه‌اش که پینه بسته بود تا سر بی نوازش آنان را تفقدی بخشد و دست کرامت و نوازشی بر سرشان بکشد و محروم از نعمت پدر نباشند.

شخصیتی بزرگ و همه جانبه

شخصیت حضرت امیرالمؤمنین(ع) آن‌قدر وسیع، بزرگ و همه‌جانبه است که درک و فهم آن برای هرکسی آسان نیست، حتی برخی از بزرگان هم درباره آن حضرت مطالعات عمیق و گسترده‌ای انجام داده‌اند، معتقدند که شناخت حضرت علی(ع) به‌آسانی امکان‌پذیر نیست.

آیت‌الله میرباقری نماینده مردم استان البرز در مجلس خبرگان رهبری در این رابطه گفت: بسیاری از فضایل حضرت امیر گفته نشده چون واقعاً جزو اسرار است و قابل‌گفتن هم نیست و اگر هم گفته می‌شد، خوب فهم نمی‌شد ابن ابی الحدید در جلد ۹ شرح نهج‌البلاغه روایت پشت سر هم ذیل یک خطبه‌ای در فضایل امیرالمؤمنین آورده که روایات فوق‌العاده‌ای هم هستند. یکی از آن‌ها این است که وجود مقدس نبی اکرم صلی‌الله علیه و آله و سلم به حضرت امیرالمؤمنین فرمود «لَوْ لَا أَنْ تَقُولَ فِیکَ طَوَائِفُ مِنْ أُمَّتِی مَا قَالَتِ النَّصَارَی لِلْمَسِیحِ عِیسَی بْنِ مَرْیَمَ لَقُلْتُ فِیکَ الْیَوْمَ قَوْلًا لَا تَمُرُّ بِمَلَإٍ إِلَّا أَخَذُوا التُّرَابَ مِنْ تَحْتِ رِجْلَیْک »(۵)؛ اگر چنین نبود که جمعی از امت من، سخنی را که نصارا در باب فرزند مریم گفتند (که او را خدا خواندند)، امروز سخنی را درباره شما می‌گفتم که بر هیچ جمعی از مسلمان‌ها عبور نکنی الا اینکه خاک کفش تو را تبرکا بردارند. پس خیلی از فضایل حضرت امیر گفته نشده و یا اگر گفته‌شده در قالب سر و پوشیده گفته‌شده و ظهورش می‌ماند برای خواص یا عوالم بعد که این موانع رفع بشود تا امکان ظهور آن حقایق باشد.

وی تصریح کرد: لذا چنانکه گفته شد، در باب حضرت امیر خیلی چیزها گفته نشده آنچه هم که گفته‌شده خیلی‌هایش سربه‌مهر است. مثل آیات قرآن که سراسر، فضایل حضرت امیر هستند. اهل سنت مکرر دارند که حداقل مثلاً ۳۰۰ آیه در فضیلت امیرالمؤمنین علیه‌السلام هست. حسکانی در شواهد التنزیل تعبیری دارد و از ابن عباس نقل می‌کند که هیچ آیه‌ای در قرآن نیست که مؤمنین به «الَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ» مخاطب شده باشند الا اینکه شریکشان امیرالمؤمنین است؛ یعنی حقیقت خطاب به امیرالمؤمنین است و بقیه به‌تبع ایشان مخاطب این آیه می‌شوند؛ بنابراین قرآن هم سراسر فضایل امیرالمؤمنین است و اسامی حضرت در قرآن ذکرشده و بزرگان این اسامی حضرت را جمع کرده‌اند.

نماینده مردم استان البرز در مجلس خبرگان رهبری گفت: روایتی در معانی الاخبار از خود امیرالمومنین نقل‌شده که وقتی ایشان فضایل خودشان را ذکر می‌کنند، اسامی خودشان را در کتب آسمانی و در نزد افراد و اقوام می‌گویند تا می‌رسد به قرآن، کانه هر کتابی به‌اندازه خودش پرده از امیرالمؤمنین برداشته و فضایل حضرت در آن گفته‌شده است، قرآن که کتاب جامع الهی است و کتاب هدایت الهی است، خدای متعال با این اسامی حضرت امیرالمؤمنین را یادکرده، چون اسامی معرف و نشان‌دهنده است و اسمایی که برای هر موجودی است نشان‌دهنده کمالات اوست.

توجه حضرت امیر(ع) به خانواده

امیرمومنان علی(ع) درزمینهٔ دل‌بستگی به خانواده، حفظ و حراست از بستگان و رسیدگی به آنان، اهتمام به صله‌رحم و استوار ساختن پیوند خویشاوندی پیشتاز بوده‌اند؛ چنان‌که خود در یکی از فرمایشاتش به این مطلب تصریح کرده‌اند: «هیچ‌کس در پذیرش دعوت حق و صله‌رحم، چون من پیشتاز نبوده است».

حضرت علی(ع) در برخورد با هم نوعان و خانواده خویش بهترین الگوی جامعه امروز هستند که با مطالعه تاریخ و نهج‌البلاغه می‌توانیم به این مهم پی ببریم.

امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب(ع) امام اول شیعیان، فرزند ابوطالب و فاطمه بنت اسد، همسر حضرت زهرا(س) و پدر امام حسن(ع) و امام حسین(ع) و زینب کبری(س) است.

ایشان در سیزدهم رجب، سی سال پس از واقعه اصحاب فیل در داخل خانه کعبه متولد شدند. پس از بعثت رسول خدا ایشان اولین مردی بودند که اسلام آوردند و در تمام سختی‌ها یار و یاور پیامبر(ص) بودند.

لقب «امیرالمؤمنین»، ویژه علی(ع) است و دیگری را با این لقب یاد کردن، شایسته نیست. بر اساس متون مختلف روایی که بخشی از آن‌ها پس‌ازاین می‌آید، حتّی سایر امامان معصوم(ع) را نیز نمی‌توان با این عنوان یادکرد.

بنا بر شهادت تمام مورخان قدیم و جدید اولین مردی که بلافاصله پس از بعثت رسول خدا(ص) با ایشان بیعت کرد و رسالت ایشان را قبول کرد، امام علی(ع) بود.

رسول اکرم(ص)، خود به سبقت حضرت علی(ع) در اسلام تصریح کردند و در جمع صحابه فرمودند: «نخستین کسی که در روز رستاخیز با من در حوض(کوثر) ملاقات می‌کند پیش‌قدم‌ترین شما در اسلام، علی بن ابیطالب است».

تعیین علی(ع) به جانشینی پیامبر در روز غدیر

اواخر عمر شریف رسول اکرم(ص) مسلمین را فرمان دادند تا همراه ایشان در آخرین حج رسول خدا شرکت کنند. در راه بازگشت در منطقه‌ای به نام غدیر آیه‌ای نازل شد. رسول اکرم(ص) فرمان توقف دادند و در آن جا خطبه معروف غدیر را قرائت فرمودند و حضرت علی(ع) را به عنوان خلیفه و جانشین خود معرفی کردند.

حضرت فرمده‌اند: «من که امام شما هستم به دو جامه کهنه و دو قرص نان اکتفا کرده‌ام در صورتی که می‌توانم از جامه‌های حریر لباسی فاخر بپوشم و از عسل مصفی و مغز گندم غذای لذیذ و مقوی تناول کنم ولی هیهات که هوی و هوس نفس بر من غلبه نماید! آیا به همین قناعت کنم که گویند من امام و خلیفه هستم اما در اندوه و پریشانی فقرا شرکت نکنم؟»

در بخشی از نامه حضرت امیر به مالک ذکر شده است: قلبا با مردم مهربان باش و با آن‌ها با دوستی و ملاطفت رفتار کن و مبادا با آنان چون حیوان درنده باشی که خوردن آن‌ها را غنیمت داند زیرا آنان دو گروه‌اند یا برادر دینی تواند و یا (اگر همکیش تو نیستند) مانند تو مخلوق خدا هستند.

در روایت بیان شده است: «حق علی علیه السلام علی المسلمین کحق الوالد علی ولده»؛ حق علی(ع) بر مسلمین مانند حق پدر بر فرزندش است.

ولایت حضرت علی(ع) و پیروی از اخلاق عملی ایشان

آیت الله سید محمد غروی، عضو شورای عالی حوزه‌های علمیه در گفت‌وگو با خبرنگار مهر، با اشاره به رفتار و منش والای حضرت علی(ع) در حوزه خانواده اظهار داشت: حضرت علی(ع) حریم خانواده خویش را رعایت می‌کردند و رابطه عاطفی بسیار قوی با همسر گرامی خویش، حضرت زهرا(س) داشتند و به‌عنوان پدر خانواده رابطه صمیمی میان اعضای خانواده برقرار کرده بودند.

وی افزود: ولایت امیر مؤمنان حضرت علی(ع) به این معناست که در سیره اخلاق عملی و رفتاری از ایشان پیروی کنیم.

استاد برجسته حوزه علمیه قم تأمین هزینه زندگی و تقسیم کار میان اعضای خانواده را یکی از اصول زندگی معرفی کرد و گفت: حضرت علی(ع) امور بیرون از خانه را خود انجام می‌دادند و امور داخلی خانه را به فاطمه زهرا(س) واگذار می‌کردند و خود ایشان نیز کمک می‌کردند.

ولایت امیر مؤمنان حضرت علی(ع) به این معناست که در سیره اخلاق عملی و رفتاری از ایشان پیروی کنیم

آیت الله غروی یادآور شد: حضرت علی(ع) با همه مشغله‌ای که در زمان حیات رسول گرامی اسلام(ص) مانند شرکت در جنگ‌های گوناگون، رفتن به مأموریت‌ها داشتند؛ اما با این حال در کارهای منزل کمک کار حضرت فاطمه زهرا(س) نیز بودند.

این عضو جامعه مدرسین حوزه علمیه قم با اشاره به اینکه حضرت علی(ع) در حوزه اجتماعی نیز نسبت به اهل ایمان تواضع و ایثار داشتند، بیان داشت: امیرمؤمنان(ع) در برابر مشکلات و سختی‌ها صبر زیادی داشتند و حمایت از مظلومان از دغدغه‌های ایشان بود که ما باید امروزه این ویژگی‌های خوب و رفتار والا را الگوی خویش قرار دهیم.

آیت الله غروی تأکید کرد: ویژگی‌ها و شخصیت حضرت علی(ع) باید توسط علما و بزرگان بیان شود تا در جامعه نهادینه شود.

رسول خدا و امام علی(ع) پدران افضل امت

یکی از اساتید حوزه و دانشگاه نیز در رابطه با ابعاد مختلف شخصیت امیرالمومنین(ع) در گفت‌وگو با خبرنگار مهر اظهار داشت: پیامبر گرامی اسلام(ص) می‌فرمایند «من و علی پدران این امت هستیم». این حدیث نشان می‌دهد ما تا چه اندازه باید برای رسول گرامی اسلام و امام علی(ع) احترام قائل باشیم و از طرفی دیگر متوجه می‌شویم این امت از ابتدای تولد تا رشد و شکوفایی مدیون پیامبر گرامی اسلام و امام علی(ع) بوده و باید بدانیم مؤسس مکتب اهل نیز هستند.

قاسم جعفری همچنین ادامه داد: پدر، شناسنامه هر فردی است و مارک و برند امت اسلامی نیز رسول خدا و امام علی(ع) هستند.

وی افزود: حق امام علی(ع) و رسول گرامی اسلام همانند پدر خود انسان است. همان طور که مادر و پدر انسان بر فرزندشان مهربانی و عطوفت دارند امام علی(ع) نیز بر ما مهربانی و محبت دارند و ما نیز باید بر آن‌ها مهربان و شاکر این نعمت بزرگ باشیم.

عضو هیئت علمی دانشگاه پیام نور بیان کرد: امام علی(ع) والد شفیق امت هستند و در دنیا و آخرت شفیع این امتند و ما باید این امام بزرگوار را بشناسیم.

امام علی(ع) والد شفیق امت هستند و در دنیا و آخرت شفیع این امتند و ما باید این امام بزرگوار را بشناسیم

وی تصریح کرد: امام علی(ع) به امام حسن مجتبی(ع) فرمودند «در منبر به مردم بگو والدین و پدر این امت ما و رسول خدا هستیم. کسی که حق پدر افضل خود را بشناسد و از آن‌ها اطاعت کند در روز قیامت به او گفته می‌شود هرجای بهشت که دوست داری وارد شو». این حدیث نشان می‌دهد ادای حق امام علی(ع) تا چه اندازه بر ما واجب است.

جعفری اظهار کرد: امام علی(ع) دارای صفات متناقض بودند به گونه‌ای که در جایی از همه مهربان‌تر و در جایی با دشمنان از همه سخت‌گیرتر رفتار می‌کردند.

وی افزود: امام علی(ع) فرموده‌اند امام جامعه باید خودش را با ضعیف‌ترین امت همسان کند. این حدیث باید الگویی برای مدیران ما باشد.

چهار ویژگی که باید شیعیان امام علی(ع) داشته باشند

این استاد حوزه و دانشگاه عنوان کرد: امام علی(ع) به ما گفته‌اند اگر مدعی شیعه من هستید باید چهار ویژگی ورع، اجتهاد، عفت و دوراندیشی را داشته باشید تا بتوانید خود را به من نزدیک کنید. شما نمی‌توانید زهد و تقوای مرا داشته باشید اما باید این چهار ویژگی را داشته باشید تا خود را شیعه من بدانید.

وی در بخش دیگری از سخنان خود با بیان این که اشرافی‌گری یکی از مشکلات جامعه کنونی است، افزود: اشرافی گری باعث اختلاف طبقه میان افراد جامعه شده که باید برچیده شود و در تمامی امور جامعه امام علی(ع) را الگو قرار دهیم در این صورت حق را ادا کرده‌ایم.

ولایت امیرالمومنین؛ مهمترین موعظه قرآن

نماینده مردم استان البرز در مجلس خبرگان رهبری هم در مورد ولایت حضرت علی(ع) با اشاره به اینکه بجاست که به چند نمونه از آیات مربوط به وجود مقدس امیرالمومنین اشاره کنیم، گفت: آیه اول آیه معروفی است که در سوره مبارک «سبا» است که بزرگان هم خیلی روی این آیه تاکید می کنند و دستور خیلی مهمی است خدای متعال در قرآن می فرماید «قُلْ إِنَّمَا أَعِظُکُم بِوَاحِدَةٍ أَن تَقُومُوا لِلَّهِ مَثْنَی وَفُرَادَی» من یک موعظه به شما می کنم، قیام لله کنید که حضرت امام رضوان الله تعالی در دستور اخلاق شان روی این آیه خیلی تاکید می کنند، مهمترین موعظه خدای متعال است، قیام لله کنید و برای خدا از سر نفس و دنیا و همه عوالم بر خیزید و حالا این «أَن تَقُومُوا لِلَّهِ» را در روایات معنا کرده اند و روایت را مرحوم کلینی در کافی نقل کرده اند که ابی حمزه از امام باقر علیه السلام در باره این آیه شریفه «قُلْ إِنَّمَا أَعِظُکُم بِوَاحِدَةٍ» سوال کردند و حضرت فرمودند «إِنَّمَا أَعِظُکُم بولایة علی علیه السلام هی الواحدة التی قال الله تبارک و تعالی إِنَّمَا أَعِظُکُم بِوَاحِدَةٍ»(۶) من یک موعظه به شما می کنم خدای متعال از بین همه موعظه ها یک موعظه را اختیار کرده و به بشر موعظه می کند «قُلْ إِنَّمَا أَعِظُکُم بِوَاحِدَةٍ» امام باقر هم معنا کرده اند؛ سخن، سخن امام باقر است یک مفسر عادی آیه را معنا نکرده و بیان، بیان حضرت است فرمودند من یک موعظه به شما می کنم که خودتان را به ولایت امیرالمومنین برسانید، که اگر به این رسیدید تمام نعمت است و همه نعمت در همین یکی است.

کد خبر

هفت ویژگی خاص امام علی(ع) از زبان پیامبر(ص)


ولادت حضرت علی (ع)

امشب، کودکی خواهد خندید که عدالت را تفسیری عاشقانه خواهد کرد و کسی سکوت کعبه را خواهد شکست که روزی بر بلندای شانه‌های خورشید، با تبر معرفت، بت‌های زمانه را خواهد شکست.

به گزارش ایسنا، بنا به نوشته مورخین، در سیزدهم رجب سال 30 عام الفیل، حادثه بس عجیبی رخ داد که هرگز در تاریخ بشریت سابقه نداشته و بعد از آن نیز تکرار نشده است و در این روز حضرت علی (ع) در خانه‌ خدا متولد شدند. پدر آن حضرت ابوطالب فرزند عبدالمطلب بن هاشم بن عبد مناف (عموی پیامبر(ص)) و مادرش هم فاطمه دختر اسد بن هاشم بود. بنابراین امام علی(ع) از هر دو طرف هاشمی نسب است.


القاب مشهور آن حضرت " اسدالله، مرتضی، امیرالمؤمنین و اخو رسول‌الله" بوده و کنیه‌های ایشان نیز "ابوالحسن و ابوتراب" است.


به دنیا آمدن امیرمومنان علی علیه السلام در درون خانه خدا فضیلتی است که محدثان شیعه و دانشمندان علم انساب آن را در کتابهای خود نقل کرده‌اند و در میان دانشمندان اهل تسنن گروه زیادی به این حقیقت، تصریح و آن را یک فضیلت بی‌نظیر خوانده‌اند که به نمونه‌هایی از آن اشاره می‌شود؛


* محمد مالکی می‌گوید: «وُلِدَ بِمکَّةَ الْمُشَرّفَةَ داخِلَ بَیْتِ الْحَرامِ فی یَوْمِ الْجُمعَةِ الثَّالِثَ عَشَرَ مِنْ شَهْرِاللّه رَجَبِ سَنَةِ ثَلاثینَ مِنْ عامِ الْفیلِ... وَلَمْ یُولَدْ فِی الْبَیْتِ الْحَرامِ قَبْلَهُ اَحَدٌ سِواهُ، وَهِیَ فَضیلَةٌ خَصَّهُ اللّه تَعالی بِها اِجْلالاً لَهُ وَاِعْلاءً لَمَرْتَبَتِهِ وَاِظْهارا لِکَرامَتِهِ؛علی در داخل خانه خدا در مکه، روز جمعه سیزدهم ماه خدا، رجب سال سی از عام الفیل به دنیا آمد... قبل از او کسی در داخل خانه خدا به دنیا نیامده بود و این ولادت فضیلتی است که خدای بلند مرتبه علی علیه السلام را به آن اختصاص داده است، برای تجلیل او و بالا بردن مرتبه او و آشکار نمودن کرامت و بزرگواری او».
* حاکم نیشابوری می‌گوید: «ولادت علی در داخل کعبه به طور تواتر به ما رسیده است.» تاکنون کسی به این فضیلت دست نیافته است.»
سعید بن جبیر از یزید بن قعنب نقل نموده که من با عباس بن عبدالمطلب و گروهی از فرزندان عبدالعزی در مقابل خانه خدا نشسته بودیم که ناگهان فاطمه دختر اسد مادر امیرالمومنین که نه ماهه باردار بود و درد زایمان او را گرفته بود، ظاهر شد، «فَقالَتْ رَبِّ اِنّی مُؤمِنَةٌ بِکَ وَبِما جاءَ مِنْ عِنْدِکَ مِنْ رُسُلٍ وَکُتُبٍ، وَاِنّی مُصَدّقَةٌ بِکَلامِ جَدّی اِبْراهِیْمَ الخَلیلِ، وَاِنّهُ بَنی الْبَیْتَ العَتیقَ فَبِحَقِّ الّذی بَنی هذَا الْبَیْتَ وَبِحَقِّ الْمَوْلُودِ الَّذی فِی بَطْنی لمّا یَسَّرْتَ عَلَیَّ وِلادَتی؛ پس فاطمه گفت: پروردگارا! به تو و پیامبران و کتابهایی که از طرف تو نازل شده‌اند، ایمان دارم و سخن جدم ابراهیم خلیل را تصدیق می‌کنم؛ او که این خانه عتیق را بنا کرد. پس به حق آن کسی که این خانه را ساخت، و به حق کودکی که در رحم دارم، ولادت این کودک را بر من آسان فرما!»
یزید بن قعنب می‌گوید: ما دیدیم که خانه خدا از پشت شکافته شد (محل مستجار) و فاطمه داخل خانه شد و ما دیگر او را ندیدیم، و دیوار دوباره به حال اول برگشت، به ذهن ما رسید که قفل در خانه خدا را باز کنیم، ولی باز نشد، «فَعَلِمْنا اَنَّ ذلِکَ اَمْرٌ مِنَ اَمْرِ اللّه عَزّوجَلّ؛ پس دانستیم که این مسئله کاری است از طرف خدای عزیز و جلیل».


حسن خلق حضرت علی (ع)


اخلاق نیکوی او زبانزد مردمان است.تا آنجا که دشمنانش که نتوانسته‌اند بر او خرده‌ای بگیرند، این صفت را عیبی برای آن حضرت برشمرده اند. یاران وی در این باره گفته‌اند: او همچون یکی از ما و در میان ما می‌زیست.نرم خو، و بسیار متواضع و آسان‌گیر بود و با این وجود ما در برابر او مانند اسیری بودیم که دستهایش بسته و بر بالای سرش شمشیری گرفته بودند و از هیبت او هراس داشتیم.


گذشت امیرالمومنین علی (ع)

در بردباری و گذشت، علی از همه مردمان گوی سبقت را ربوده بود.برای اثبات این گفته، کافی است بالاترین مراتب حلم او را به طور اعم در رفتار با اهل جمل و به طور اخص با مروان بن حکم و عبد الله بن زبیر ملاحظه کنیم. او در جنگ جمل بر مروان دست پیدا کرد.با آنکه این شخص از دشمن‌ترین مخالفان علی (ع) بود، اما حضرت علی(ع) از وی درگذشت.همچنین آن حضرت بر عبید الله بن زبیر که یکی از سرسخت‌ترین دشمنانش بود و به علی آشکارا ناسزا می‌گفت، دست یافت و او را اسیر کرد ولی وی را مورد عفو قرار داد و به او گفت: «برو!نمی خواهم تو را ببینم.»و سخنی بیشتر از این بر زبانش نراند. سعید بن عاص نیز پس از واقعه جمل در مکه به دست علی (ع) گرفتار آمد ولی آن حضرت به او سخنی نگفت و از او کناره گرفت و هیچ کس از شرکت کنندگان در جنگ جمل و مردم بصره را مورد مجازات و قهر خود قرار نداد و منادی آن حضرت در شهر ندا می‌داد: «هر کس که از میدان گریخته، تعقیب نمی‌شود.با مجروحان کاری نیست و هیچ اسیری کشته نخواهد شد و آن کس که سلاح خود را بر زمین گذارد امان خواهد یافت.»و دقیقا شیوه پیامبر (ص) را در فتح مکه در پیش گرفت.
در جنگ صفین ابتدا مردم شام، راه آب را بر او و یارانش بستند و ایشان را از دسترسی به آب بازداشتند.اما زمانی که زمام جنگ به دست حضرت علی (ع) و یارانش افتاد، به وی گفتند: آیا آب را بر روی سپاه شام ببندیم، همان طور که خود آنها چنین کردند؟آن حضرت پاسخ داد: خیر سوگند به خداوند«هرگز کردار آنها را در پیش نخواهم گرفت »و پیوسته به سپاهیانش سفارش می‌کرد کسانی را که از میدان کارزار می‌گریزند، تعقیب نکنند و مجروحی را به قتل نرسانند.


سخاوت و بخشندگی حضرت علی (ع)


او بخشنده‌تر از ابرهای پرباران بهاری بود و در این میدان نیز هماوردی برای او نمی‌توان سراغ کرد.شعبی در این باره گفته است: علی (ع) بخشنده‌ترین مردمان بود. معاویه سرسخت‌ترین دشمن آن حضرت، نیز گفته بود: اگر علی انباری پر از زر و اتاقی انباشته از کاه می‌داشت، پیش از آنکه کاه را ببخشد، زر را می‌بخشید.بیت المال را می‌رفت، در آن نماز می‌گزارد و می‌گفت: ای زرد و ای سپید (طلا و نقره) !غیر از مرا بفریبید.
با آنکه بر همه امپراطوری اسلامی، به جز شام، فرمانروایی داشت، از خود میراثی بر جای نگذاشت.و جز او، کس دیگری به مضمون آیه نجوا عمل نکرد.از دسترنج خود هزار بنده را آزاد کرد و هرگز به نیازمندی پاسخ رد نگفت.


هفت ویژگی خاص امام علی (ع) از زبان پیامبر(ص)


پیامبر گرامی اسلام می‌فرمایند: علی جان تو هفت ویژگی داری که هیچکس این هفت تا را ندارد. اگر هم داشته باشد تو در قله هستی و او در دامنه پس هیچگاه به تو نمیرسد.
هفت ویژگی خاص حضرت علی (ع) از زبان پیامبر (ص) بدین شرح است:
*اولین شخصی هستی که ایمان آوردی و به دین من پیوستی؛ تو در خانه خدا به دنیا امدی این بالاترین ایمان است.
*وفادارترین شخص به عهد خدا هستی.
*در همه حال و همه جا امر خدا مهمترین چیز است.
*دارای عدالت علوی هستی.
*بصیرت قضاوت در حکومت خود داری.
*به درد مردم رسیدگی می کردی و بین هیچکس فرق نمیگذاشتی.
*در پیش خدا مقرب هستی.


اصلاح طلبی


از جـمـلـه ویـژگـی‌هـای حکومت امام علی(ع)، اصلاح طلبی است. وی هـنگامی به حکومت رسید که جامعه از مسیر اصلی فاصله گرفته و از تـوحـیـد دور شـده بود، دورانی که احادیث جدیدی به زبان پیامبر وارد دیـن شـده بود و احکام اسلام ناب محمدی کم‌تر بیان می‌شد و بـه بعضی از احکام عمل می‌شد، بنابراین هر روز از مرکز هرم دور مـی‌شدند تا کار به جایی کشید که اعیان و اشراف و باندهای ثروت‌مـنـد در راس حـکومت قرار گرفته، ارزش‌های اسلامی پایمال شده، بـسـیـاری از تـبعیدشدگان زمان پیامبر برگشته و به حکومت رسیده بـودنـد. آری، عـلی(ع) در چنین دورانی به حکومت رسید و چاره‌ای جـز اصـلاح نـظام نداشت. افرادی مانند طلحه و زبیر با او مخالفت مـی‌کـنند اما امام(ع) مصمم است تا حکومت را اصلاح کند. به همین دلیل استان داران را عوض کرد و بسیاری از کارگزاران قریش، بکر، ثـقـیـف کـه از طبقه اشراف بودند، به زیر آمدند و طائفه همدان، حـمـیـر و حـمرإ به عنوان مسئولین نظام حکومتی امام(ع) انتخاب شـدند. امام(ع) هم چنین در صدد برآمد تا پول‌هایی را که از بیت الـمـال در زمان عثمان به افراد بذل و بخشش شده بود، پس بگیرد، از این رو بعد از بیعت مردم با او بر منبر رفت و در این خصوص فـرمـود: (والـلـه لـو وجـدته قد تزوج به النسإ وملک به الامإ لـرددتـه فـان فـی الـعـدل سعه ومن ضاق علیه العدل فالجور علیه اضـیـق; به خدا قسم، اگر از بخشش‌های عثمان چیزی پیدا کنم که به وسیله آن زن‌ها ازدواج کرده‌اند و کنیزانی خریداری شده‌اند، الـبته آن‌ها را می‌گیرم و به صاحبانش بازمی‌گردانم، چون که در کـار عـدالـت برای مردم عرصه‌ای وسیع است و هرکس از عدل بگذرد، دل تنگ می‌شود و ظلم و جور او را دل تنگ‌تر می‌کند.)

مـورخان می‌نویسند: امام علی(ع) تمام اراضی و اموالی را که پیش از او از بـیـت المال به اشراف داده شده بود، پس گرفت. امام(ع) ایـن اصـلاحـات را ضـروری مـی‌دانـسـت، زیـرا موجب قوام و تشیید (استواری) حکومت نوپای اسلام می‌شد.


منابع:
الفصول المهمة، ص12 ـ13؛ بحارالانوار، ج35، ص8.
مستدرک حاکم، ج3، ص483.
شرح قصیده عبدالباقی افندی، ص15.
مروج الذهب، ج2، ص349؛ شرح الشفاء، ج1، ص151؛ موسوعة التاریخ الاسلامی، ج1، ص306 ـ 310.
بحارالانوار، داراحیاء التراث العربی، ج35، ص8، حدیث 11؛ ر.ک: خصائص امیرالمؤمنین، للشریف الرضی، ص39؛ الغدیر، علاّمه امینی، ج6، ص22.
شروح و ترجمه های نهج البلاغه.
سـیـمـای کـارگـزاران علی ابن ابی طالب(ع)، علی اکبر ذاکری، انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی.
تجلی امامت (تحلیلی از حکومت امیرالمومنین علی علیه السلام)، ناظم زاده قمی، مرکز انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی.
سیری در نهج البلاغه، آیت الله مطهری.
آئـیـن کـشـورداری از دیـدگـاه امـام علی(ع)، آیه الله فاضل لنکرانی.
حـکـومـت عـدالتخواهی علی ابن ابیطالب(ع)، سید اسماعیل رسول زاده.
زندگانی حضرت امیرالمومنین(ع)، سید هاشم رسول محلاتی.
بـررسـی ویـژگـی‌هـای حـکومت امام علی(ع)، مقصود فراستخواه، روزنامه سلام، 1373/2/4.

نظر شیطان در مورد امام علی(ع) چه بود؟


روزی گفتگویی میان شیطان و رسول خدا(ص) اتفاق افتاد که پاسخ شیطان به سوالات ایشان شنیدنی است.

به گزارش حوزه قرآن و عترت گروه فرهنگی باشگاه خبرنگاران جوان؛پیامبر اکرم(ص) در خانه اُمّ سلمه  نشسته بودند.کسی از همسر ایشان اجازه ورود خواست.حضرت رسول(ص) فرمودند:ابلیس است، در را به روی او نبندید نمی خواهم راهش ندهید در را باز کنید و بگذارید بیاید .

وقتی ابلیس رو به روی پیامبر (ص) نشست، گفت من به اختیار خودم به اینجا نیامده ام، دو فرشته از جانب خداوند من را مأمور کردند تا جلسه ای با تو داشته باشم. حضرت فرمودند: من سؤالاتی دارم که تو باید به آنها جواب بدهی

حضرت رسول(ص) از شیطان پرسیدند: در این دنیا با چه کسی دشمن هستی؟

با تو! نسبت به شما دشمنی بسیار دارم. حضرت پرسیدند: چرا؟
 شیطان پاسخ داد: تو با این قدرت معنوی،مردم را هدایت می کنی و به آنها وعده قطعی می دهی که آنها را در قیامت نیز شفاعت خواهی کرد. تو مانع و مخل کار من هستی و زحمت مرا به باد می دهی.

حضرت رسول (ص) از شیطان پرسیدند: آیا با کس دیگری هم دشمن هستی، شیطان گفت:من با یاران و دوستان تو هم دشمن هستم. آنها وقتی گناه می کنند عاشق توبه هستند و از عذاب الهی دلهره دارند و به پدر و مادرشان احترام می گذارند. همچنین دشمن عالمی هستم که به علمش عمل می کند و دشمن کسی هستم که از کار خیر روگردان نیست.

نظر شیطان درباره حضرت علی(ع )

پیامبر اکرم(ص) از شیطان پرسیدند: نظرت درباره علی بن ابیطالب(ع)، وصی من چیست؟ شیطان پاسخ داد یا رسول الله امکان دستیابی به علی(ع) وجود ندارد. این آدم از نظر ما دست نیافتنی است؛چون به پروردگار عالمیان متصل است و ما نمی توانیم به او برسیم و من راضی هستم که او کاری با من نداشته باشد چرا که من طاقت یک لحظه دیدار او را ندارم چون نور الهی علی آنقدر قوی است که ما را دفع می کند



حضرت رسول(ص)فرمودند:شیطان! رفقای تو در این دنیا چه کسانی هستند؟ شیطان گفت:کسانی که پشت سر مردم غیبت می کنند و پایبند به نماز نیستند. حضرت رسول(ع)فرمودند: همنشینان تو چه کسانی هستند؟ شیطان گفت: شرابخواران و همچنین تمام زنا کاران در آغوش من هستند.
 پیامبر(ص) پرسیدند: وکیلان تو چه کسانی هستند؟ شیطان گفت:وکیلان من کم فروشان، و خزانه داران من کسانی هستند که خمس و زکات خود را پرداخت نمی کنند



پیامبر اکرم (ص) در ادامه پرسیدند: شیطان! سرور و شادی تو در چیست؟ شیطان پاسخ داد در این است که مردم قسم دروغ می خورند. حضرت فرمود چشم تو را چه چیزی کور می کند؟ شیطان گفت کمکی که به مستمند در تنهایی می شود. پیامبر فرمود گوش تو را چه چیزی کر می کند؟ شیطان گفت وقتی امت تو دستانشان را به سوی پروردگار بلند کرده و یا الله و یا رب می گویند

مسجد شیطان کجاست و چه کسانی مؤذن او هستند؟

پیامبر (ص) از شیطان پرسیدند: مسجد تو کجاست؟ شیطان گفت بازارهایی که پر از غش و تقلب در اموال باشد.

پیامبر خدا(ص) فرمود :با چه کسی هم غذا هستی؟

شیطان گفت:زنان و مردانی که بر سر سفره، نام خدا را نمی برند.

رسول خدا(ص) فرمود:چه کسی پیش تو عزیز است؟

شیطان گفت:کسی که دائم غرق در معصیت است و معصیت را برای لحظه ای تعطیل و رها نمی کند .



حضرت رسول(ص) از شیطان پرسیدند: آیا تو مؤذنی هم داری؟

شیطان گفت: کارگردانان و مطربان شبانه، مؤذن من هستند. حضرت فرمود شکار تو چیست؟
شیطان گفت مردان چشم چران. پیامبر پرسید چه کسی را بیشتر از همه دوست داری؟ شیطان گفت کسی که با اخلاق و زبانش آرامش یک جامعه و خانواده را برهم می ریزد

شیطان از چه کسانی رضایت کامل دارد؟

پیامبر(ص) فرمود:شیطان از چه کسی رضایت کامل داری؟ شیطان گفت:از زنانی که با روی و موی باز با لباس و پوشش خود جلب توجه کرده، با آرایش بیرون آمده و دین مردم را غارت می کنند. (شیطان در حالی این سخنان را می گفت که آن زمان بدحجابی در شهر مدینه وجود نداشت)


منبع از کتاب انوار المجالس به نقل از کتاب سراج القلوب

مباحث کلامی پیرامون آیه مباهله


برخى مباحث کلامى در پیرامون آیه مباهله 
برخى مباحث کلامى در پیرامون آیه مباهله

نویسنده:رضا اسلامی
شیخ مفید بعد از نقل واقعه مباهله مى‌گوید در آیه مباهله امیرالمؤمنین نفس رسول‌خدا شمرده شده است و این کاشف از آن است که على به آخرین حد فضیلت رسیده است و با پیامبر در عصمت از گناهان و در همه کمالات دیگر مساوى است و خداوند او و فرزندان خردسالش و همسرش را براى پیغمبر به‌منزله حجت و برهانى براى دین قرار داده است. (1) 
و همو در جاى دیگر مى‌گوید در تفضیل امیرالمؤمنین گروههاى مختلف شیعه همرأى نیستند. شیعیان دوازده امامى نیز در این باره اختلاف دارند. بیشتر متکلمان آنها گویند قطعا و یقینا پیامبران از على برترند. محدثین و اهل نقد و ژرف‌اندیشان در روایات و گروهى از متکلمان و اصحاب مناظره گویند البته على از همه انسانها به‌جز حضرت محمدصلى الله علیه وآله وسلم برتر است و گروه کوچکى توقف کرده‌اند و گویند نمى‌دانیم على از پیامبران بالاتر یا پایین‌تر و یا مساوى با آنهاست ولى این را مى‌دانیم که حضرت محمدصلى الله علیه وآله وسلم از على‌علیه السلام برتر است. گروهى دیگر از ایشان نیز گویند امیرالمؤمنین از همه انسانها برتر است به‌جز پیامبران اولوالعزم. 
سپس شیخ مفید در اثبات برترى امام على‌علیه السلام بر همگان به‌جز رسول‌خدا، چند استدلال ذکر مى‌کند و پیش از هر دلیل دیگرى به سراغ آیه مباهله مى‌رود و مى‌گوید: این آیه مى‌فهماند که على‌علیه السلام به‌منزله جان رسول‌خداست و مى‌دانیم که رسول‌خدا در میان همه انسانها افضل است [پس على افضل از همه انسانها به‌جز رسول‌خدا است.] در این آیه «ابنائنا» بر حسن و حسین‌علیهما السلام صدق مى‌کند و منظور از «نساءنا» فاطمه زهرا س و مقصود از «انفسنا» على‌علیه السلام است و منظور از نفس چیزى همانند خون و هوا که قوام پیکره مادى انسان بدان مى‌باشد نیست. و از «انفسنا» رسول‌خدا نمى‌تواند مراد باشد چرا که درست نیست انسان به سوى خود نفس خود را فراخواند. بلکه مراد کسى است که در عزت، کرامت، محبت، ریاست، ایثار، بزرگى و جلالت در نزد خداوند سبحان جایگاهى چون رسول‌خدا داشته باشد. و اگر هیچ دلیل دیگرى وجود نمى‌داشت که حاکى از برترى پیامبر بر على‌علیه السلام باشد. همین آیه دلالت بر تساوى آنها هم در فضیلت و هم در مرتبه مى‌کرد اما دلایل دیگرى موجود است که پیامبر را از این تساوى خارج مى‌کند آنگاه برترى على بر سایر افراد بشر به مقتضاى این مسأله باقى مى‌ماند. (2) 
شیخ طوسى در ذیل آیه مباهله گفته است که این آیه به نظر اصحاب ما از دو جهت بر افضلیت على‌علیه السلام دلالت دارد: اول آن که مباهله براى آشکار شدن حق در برابر باطل است و این جز با افرادى تحقق نمى‌پذیرد که نزد خدا افضل و صحت عقیده آنها آشکار شده باشد و خود مأمون‌الباطن باشند. 
و جهت دوم آن که در این آیه جان على مثل جان رسول‌خدا شمرده شده است. ایشان از ابوبکر رازى معروف به جصاص نقل مى‌کند که آیه مذکور دلالت دارد که حسن و حسین دو پسر رسول‌خدا هستند و پسر دختر در واقع پسر انسان است و نیز از ابن ابى‌علان نقل مى‌کند که این آیه دلالت دارد که حسن و حسین در آن زمان مکلف بودند زیرا مباهله جز با بالغین جایز نیست . سپس شیخ به طرح سؤالى و پاسخ از آن مى‌پردازد، بدین تفصیل که اگر بگویند حسن و حسین در آن زمان بالغ و مستحق ثواب نبودند پس چرا براى مباهله آورده شدند و اگر مستحق ثواب هم باشند، در میان صحابه افضل از همه نبودند، ما در پاسخ گوییم اصحاب ما معتقدند که حسن و حسین در آن زمان مکلف و بالغ بودند زیرا بلوغ و عقل متوقف بر شرط خاصى نیست و لذا عیسى در گهواره سخن مى‌گفت و این دلالت دارد که مکلف و عاقل بود و این مطلب از برخى ائمه اعتزال نیز نقل شده است؛ علاوه بر آن که اصحاب ما گویند حسن و حسین افضل صحابه بعد از پدرشان بودند زیرا کثرت ثواب متوقف بر کثرت اعمال نیست بلکه کیفیت معرفت و اطاعت خدا و اقرار آنها به رسالت به گونه‌اى بوده که هیچ کس در ثواب به مرتبه آنان نمى‌رسد . (3) 
ایشان در جاى دیگر اضافه مى‌کند که احضار دو طفل یعنى حسن و حسین‌علیهما السلام در واقعه مباهله بدان جهت نبود نسبت نزدیکى با رسول‌خدا داشتند وگرنه آن حضرت باید عباس و فرزند خردسال او را نیز مى‌آورد. اما کمى سن آنها منافات با کمال عقل آنها ندارد چون بلوغ جسمى که شخص محتلم شود تنها حد تعلق احکام شرعى است و بعید نیست که آن دو در آن سن کامل‌العقل بوده باشند. به نظر مشهور سن حسن در آن وقت بیشتر از 7 سال و سن حسین حدود هفت سال بوده است و کمال عقل آنها در این سن خود از امور خارق‌العاده‌اى است که مختص به ائمه‌علیهم السلام مى‌باشد. (4) 
شیخ طوسى تصریح مى‌کند که مراد از «انفسنا» در آیه مباهله رسول‌خدا نیست زیرا شخص خود را دعوت نمى‌کند. با این حال ایشان در تفسیر آیه مذکور گویا اشکال خود را از یاد برده و فرموده است که مراد از «انفسنا» نفس رسول‌خدا و نفس على‌علیه السلام است که البته این سخن مخالف نظر مشهور علماى شیعه است و بیشتر با نظر مفسرین اهل سنت (5) توافق دارد و ظاهرا مبناى این سخن شیخ روایتى از امام باقر است که در آینده در تفسیر آیه مباهله بدان اشاره خواهد شد. 
شیخ طبرسى علاوه بر نقل مطالب فوق از شیخ طوسى اضافه مى‌کند که مراد از «انفسنا» نمى‌تواند پیامبرصلى الله علیه وآله وسلم باشد بلکه خصوص على‌علیه السلام مراد است زیرا پیامبر داعى است و داعى غیر از مدعو است. (6) 
علامه حلى در بیان افضلیت على نسبت به صحابه به وجوهى چند استدلال کرده است و از جمله آنها آیه مباهله است. ایشان گوید مفسرون اتفاق دارند که مراد از «ابنائنا و نسائنا و انفسنا» در آیه شریفه حسن و حسین و زهراء و على‌علیهم السلام هستند و مراد از «انفس» خصوص على‌علیه السلام است و چون نفس على و نفس رسول‌خدا یکى نمى‌تواند باشد پس چیزى نمى‌ماند جز آن که بگوییم مراد مساوات آن دو است و رسول‌خدا افضل از همه مردم است پس همینطور على‌علیه السلام. (7) و علامه شبیه همین کلام را در دو جاى دیگر نیز گفته است. (8) 
فخر رازى در تفسیر خود آورده است که در رى مردى را دیدم به نام محمودبن حسن حمصى که معلم اثنى‌عشریها بود و گمان مى‌کرد که على رضى‌الله عنه از همه انبیاء به جز محمدصلى الله علیه وآله وسلم برتر است. او مى‌گفت دلیل بر این مطلب آیه مباهله است آنجا که آمده «و انفسنا و انفسکم» چرا که مراد از «انفسنا» نفس محمدصلى الله علیه وآله وسلم نیست زیرا انسان دعوت‌کننده خود نیست بلکه مراد غیر اوست و همه اتفاق دارند که آن غیر على‌بن ابى‌طالب رضى‌الله عنه است. پس آیه مذکور دلالت دارد که نفس على همان نفس محمد است و نمى‌تواند مراد این باشد که این نفس عین آن نفس است بلکه مراد آن است که این نفس مثل آن نفس است و چنین چیزى اقتضاى برابرى در جمیع جهات را دارد. از این عموم در دو مورد دست برمى‌داریم یکى نبوت و دیگر علم و فضل پیامبر. چون ادله بسیارى گویاست که محمدصلى الله علیه وآله وسلم پیامبر بود ولى على پیامبر نبود و نیز اجماع منعقد است که پیامبر در فضل بر على پیشى گرفته بود. آنگاه در غیر این دو مورد آن عموم قرآنى حاکم است. اکنون گوییم اجماع داریم که پیامبر افضل از همه انبیا بود پس به حکم ظهور آیه شریفه على نیز افضل از همه انبیا خواهد بود. همین شخص مى‌گفت مؤید استدلال به این آیه حدیث مقبول نزد موافق و مخالف است که [رسول‌خدا فرمود:] «من اراد ان یرى آدم فى علمه و نوحا فى طاعته و ابراهیم فى خلته و موسى فى هیبته و عیسى فى صفوته فلینظر الى على‌بن ابى‌طالب» (9) این حدیث دلالت دارد که آنچه در انبیا پراکنده بود همه در على جمع است. پس على افضل از همه انبیا به جز محمدصلى الله علیه وآله وسلم است. 
سپس فخر رازى گوید شیعه از گذشته تا به حال به این آیه بر افضلیت على نسبت به صحابه استدلال مى‌کرده است. زیرا آیه دلالت دارد که نفس على همچون نفس محمدصلى الله علیه وآله وسلم است جز در مواردى که دلیل برخلاف آن دلالت کند و مى‌دانیم که پیامبر افضل از همه صحابه بود پس باید على را نیز افضل از آنها دانست. 
آنگاه فخر رازى در مقام پاسخ از گفتار شیعه بدین مقدار اکتفا مى‌کند که چنان که مسلمین بر افضل بودن محمدصلى الله علیه وآله وسلم نسبت به على اجماع دارند همچنین اجماع قبل از ظهور این آدم [یعنى محمودبن حسن حمصى‌] منعقد شده است که هیچگاه غیر پیامبر بر پیامبر افضل نیست و همه اتفاق دارند که على رضى‌الله عنه پیامبر نبود پس قطع پیدا مى‌کنیم که چنان که عموم آیه [یعنى افضلیت على بر همه‌] در مورد شخص پیامبر تخصیص خورده است، در حق سایر انبیا نیز تخصیص خورده است. (10) 
در پاسخ فخر رازى باید گفت این چه اجماعى است که صحابه بزرگ رسول‌خدا و اکثریت شیعه از آن بیرون است بلکه بهترین یاران رسول‌خدا و برگزیدگان این امت قبل از ظهور این آدم ـ یعنى فخر رازى ـ اجماع داشتند که اگر رسول‌خدا را استثنا کنید على افضل از همه انبیا است. (11) بلکه خود فخر رازى ناخودآگاه به اجماع شیعه برخلاف اجماعى که او ادعا مى‌کند اعتراف کرده است و در واقع ادعاى خود را نقض کرده است. (12) 
فخر رازى به دلالت آیه مباهله بر صحت نبوت رسول‌خدا و یقین مسیحیان به حقانیت او نیز پرداخته است که در این مختصر از آن صرف‌نظر مى‌کنیم. او علاوه بر اینها به نکات دیگرى در ذیل آیه مباهله توجه کرده است. از جمله آن که مى‌پرسد: در خبر آمده است که رسول‌خدا حسن و حسین را در مباهله با خود همراه کرد و با توجه به آن که نزول عذاب بر فرزندان خردسال جایز نیست، این کار چه فایده‌اى داشت؟ و خود در پاسخ مى‌گوید عقوبت استیصال اگر بر قومى نازل شود همه آنها حتى فرزندان خردسال را نیز مى‌گیرد و این عقابى است براى بزرگسالان نه براى بچه‌ها بلکه براى بچه‌ها به منزله فرارسیدن عمر آنهاست و اگر پیامبر فرزندان خود را در مباهله داخل کرد به جهت آن بود که فرزند عزیزتر از جان است و شاهدش آن است که انسان خود را فداى فرزندش مى‌کند و آوردن آن حضرت فرزندان خود را بهترین دلیل بر صادق بودن او مى‌باشد و رسول‌خدا مى‌خواست مخالفین خود را بدین وسیله و به بهترین شیوه [از ادعاهاى باطل‌] باز دارد. 
قاضى نورالله شوشترى در ذیل آیه مباهله فرموده است که خداوند على‌علیه السلام را نفس محمدصلى الله علیه وآله وسلم قرار داده است و مراد از آن مساوات است و کسى که اکمل و اولى بالتصرف است [یعنى شخص رسول‌خدا که در غدیرخم از مردم اعتراف گرفت که «الست اولى بالمؤمنین من انفسهم» ]مساوى او نیز اکمل و اولى بالتصرف است. (13) و این بهترین دلیل بر علو مرتبه على‌علیه السلام است و چه فضیلت از این بالاتر که خدا پیامبر خویش را مأمور ساخته که در دعا به وجود على‌علیه السلام استعانت جوید و بدو متوسل شود از این رو در آیه مباهله تعبیر به «نبتهل» شده است. اگر بگویند مراد از «انفس» در اینجا مردان هستند که آن به معناى رسول‌خدا و على‌علیه السلام است و نمى‌توان گفت تعبیر «انفسنا» نشان مساوات على‌علیه السلام با پیامبر خدا است زیرا از ضررویات دین است که هیچ فردى نمى‌تواند همتا و مساوى پیامبر خدا باشد و هرکس چنین ادعایى کند از دین خارج است. محمدصلى الله علیه وآله وسلم پیامبر مرسل و خاتم انبیا و بالاترین پیامبر اولى‌العزم بود و این صفات همه در على‌علیه السلام مفقود است. آرى آیه مباهله فضیلت بزرگى براى على‌علیه السلام محسوب مى‌شود ولى دلالت بر امامت او ندارد. 
در پاسخ گوییم رسول‌خدا برخلاف انتظار، همه خویشان و اصحاب خویش را براى مباهله جمع نکرد و تنها آن چهار تن را با خود آورد و این خود نشان مى‌دهد که سایر مردم در مرتبه آنها نیستند و در قرب الى‌الله به پایه آنان نمى‌رسند. و ثانیا مساوات على‌علیه السلام با پیامبر خداصلى الله علیه وآله وسلم به معناى مساوات در درجه است نه در نبوت. شکى نیست که شمرده شدن على‌علیه السلام به منزله نفس رسول‌خدا به معناى اتحاد آن دو به حقیقت نیست، بلکه مراد مساوات در امورى است که مساوات در آنها ممکن است یعنى فضائل و کمالات زیرا این معنا نزدیکترین معانى به معناى حقیقى است و مى‌دانیم که رسول‌خدا افضل از همه مردم است پس مساوى او نیز افضل خواهد بود. 
و نیز مى‌توان گفت مراد از مساوات على‌علیه السلام با پیامبر مساوات در صفات نفسانى است و نبوت از صفات ذاتى و نفسانى نیست بلکه به معناى آن است که شخص خاصى مخاطب به خطاب نبوت گردد. ولى اگر نبوت را از صفات ذاتى و نفسانى به شمار آورید که مخاطب به تبلیغ گردیدن ناشى از آن است هیچ اشکالى ندارد که این صفت و این درجه براى امیرالمؤمنین نیز حاصل باشد نهایت آن که خصوصیت خاتمیت پیامبر اسلام مانع از آن است که على‌علیه السلام نیز بدان شکل مخصوص مخاطب به خطاب تبلیغ گردد و اسم پیامبر شرعا بر او اطلاق گردد. و اتفاقا این سخنى است که دورتر از سخن اهل سنت نیست که نقل کرده‌اند پیامبر خدا در شأن ابوبکر فرمود «انا و ابوبکر کفرسى رهان» (14) و در شأن عمر فرمود «لو کان بعدى نبى لکان عمربن الخطاب». 
نکته دیگر آن که گرچه آیه مذکور به صراحت دلالت بر امامت على‌علیه السلام ندارد ولى دلالت بر عصمت و افضلیت او دارد و عصمت و افضلیت از شرایط و لوازم امامت است. صاحب مواقف گفته است که شیعه در بیان افضلیت على‌علیه السلام دو مسلک دارند نخست آن که به ادله‌اى که اجمالا بر افضیلت على‌علیه السلام دلالت دارد مثل آیه مباهله و خبر طیر (15) ، تمسک شود و دوم آن که به ادله‌اى که تفصیلا بر افضلیت على‌علیه السلام دلالت دارد تمسک شود مانند آن که گفته شود که تمام فضایلى که در صحابه به طور متفرق دیده مى‌شود از علم و ... همه در على‌علیه السلام جمع شده بود. سپس صاحب مواقف در برابر استدلالات شیعه مناقشاتى کرده است از جمله آن که على‌علیه السلام نسبت به خلفاء ثلاثه افضل نیست بلکه اولویت و افضلیت خلفاء چهارگانه به ترتیب خلافت آنهاست و دست کم على‌علیه السلام با آنان مساوى در فضل است و بر فرض آن که على‌علیه السلام افضل باشد ما قطع نداریم که امامت مفضول با وجود فاضل صحیح نباشد. 
ما در پاسخ صاحب مواقف مى‌گوییم که اگر آیه مباهله دلالت بر افضیلت على‌علیه السلام کند، شکى نیست که دلالت بر امامت او دارد چرا که قرآن مى‌گوید «افمن یهدى الى الحق احق أن یتبع امن لایهدى الا ان یهدى» (یونس/ 35) و گویا قرآن در این زمینه داورى را بر عهده عقل سلیم و فطرت پاک انسانها گذاشته است که آیا پیروى از کسانى که در علوم و فضائل خود بى‌نیاز از تعلیم دیگران هستند، شایسته‌تر است یا پیروى از آنان که راه به جایى نمى‌برد مگر آن که دست آنها در دست هدایتگرى باشد. پس چگونه کسانى که مى‌گفتند «اقیلونى فلست بخیرکم و على فیکم» یا مى‌گفتند «کلکم افقه من عمر حتى المخدرات تحت الحجال» و «لولا على لهلک عمر» شایسته امامت مى‌باشند و مى‌توانند هادى خلق به سوى حق باشند. چه رسد که در مقام مقایسه با على‌علیه السلام قرار گیرند. (16) 
بغوى در معالم التنزیل چون به آیه مباهله رسیده است اعتراف مى‌کند که رسول‌خدا در پى نزول این آیه بیرون آمد در حالى که همراه او حسنین و فاطمه و على بود ولى در تفسیر «انفسنا» گفتارى قابل تأمل دارد. او مى‌گوید از «انفسنا» رسول‌خدا خودش و على را قصد کرده است و در توجیه این امر که چگونه مى‌توان شخص دیگرى را نفس خویشتن شمارد، گوید که عرب پسر عموى هر کسى را نفس آن کس مى‌نامد و شاهدش آیه شریفه است «ولاتلمزوا انفسکم» که مراد برادران دینى باشد و برخى گفته‌اند که این واژه به طور عموم همه مسلمانان را مى‌گیرد . (17) 
و در پاسخ بغوى باید گفت چگونه رسول‌خدا مى‌تواند هم داعى و هم مدعو به همین دعوت خود باشد پس مقصود از «انفسنا» رسول‌خدا و على‌علیه السلام، هر دو نیست. و نیز باید از او پرسید که اولا چه شاهدى است که در لغت عرب از پسر عمو به «انفسنا» تعبیر مى‌کنند و ثانیا بر فرض که چنین باشد مجرد استعمال ثابت مى‌شود و استعمال اعم از حقیقت و مجاز است و ما نمى‌گوییم که على حقیقة نفس رسول‌خداست بلکه این تنزیل است و ثالثا همین که خداوند رسول خویش را مأمور داشته که على را همراه خود بیاورد به عنوان این که پسر عموى رسول‌خداست کافى بر اثبات فضیلت على است و اگر مراد از «انفسنا» عموم مسلمانان باشند باز باید پرسید پس چرا رسول‌خدا تنها على را برگزید و به مصاحبت خویش اختصاص داد. سرانجام بغوى باید بپذیرد که عمل رسول‌خدا بهترین قرینه بر تعیین مصداق «انفسنا» است حتى اگر مفهوم آن را شامل حال همه مسلمانان قرار دهیم و آن واقعیت خارجى که همه و از جمله خود بغوى حکایت کرده‌اند بهترین شاهد است که لااقل در اصطلاح قرآن على نفس رسول‌خدا به حساب آمده است . علامه مجلسى در ذیل حدیث مناشده که در آنجا على‌علیه السلام براى اثبات شایستگى خود و فضل همسر و فرزندانش به تعبیرات وارد در آیه مباهله استشهاد مى‌کند، چنین فرموده است : اگر مى‌بینیم که رسول‌خداصلى الله علیه وآله از میان خویشاوندان خود تنها على و فاطمه و حسنین را همراه خود کرد، نه عباس و عقیل و جعفر و دیگران را یا به جهت آن بود که اینان بعد از خود پیغمبر نزدیکترین افراد به خدا بودند و از این جهت در دعا و نفرین بر دشمن خود تنها بدانان مدد جست و یا از این جهت که اینان نزد او عزیزترین مردم بودند و رسول‌خدا براى اظهار اعتقاد خویش به حقانیتش، آنها را در معرض مباهله قرار داد. و از این کار باکى نداشت و روشن است که محبت رسول‌خدا به خاطر امور دنیوى و از جنبه بشرى نبوده است سیره رسول‌خدا نشان مى‌دهد که او چگونه بعضى نزدیکان و خویشان خود را دشمن مى‌داشت و با آنان مى‌جنگید و در مقابل برخى افراد را که حسب و نسبى با او نداشتند و دور بودند به‌خود نزدیک مى‌داشت چون از اولیاء خدا بودند، همان گونه که سید ساجدین [در دعاى دوم از صحیفه سجادیه‌] مى‌گوید «و والى فیک الابعدین و عادى فیک الاقربین» و از همین روست که مخالفین ما براى اثبات فضیلت ابوبکر به حدیث ساختگى خودشان استدلال کرده‌اند که رسول‌خداصلى الله علیه وآله فرمود «لو کنت متخذا خلیلا لاتخذت ابابکر خلیلا» یعنى اگر من مى‌خواستم دوستى صمیمى براى خود برگزینم البته ابوبکر را دوست صمیمى خود برمى‌گزیدم. پس اگر دوستى و محبت رسول‌خدا به جهت اغراض دنیوى باشد پس چگونه اهل سنت مى‌خواهند با این حدیث فضیلت ابوبکر را ثابت کنند. ناچار باید بگوییم دوستى رسول‌خدا نسبت به على و فاطمه و حسنین به جهت آن بوده که اینان محبوبترین انسانها نزد خدا و نزدیکترین افراد به خدا بودند پس افضل از دیگران بودند و جلو افتادن دیگران بر آنان قبیح بود. ونیز چون ثابت شده که تنها على‌علیه السلام است که در این آیه به عنوان نفس رسول‌خدا اراده شده است و از سویى اتحاد حقیقى این دو وجود نمى‌تواند مراد باشد پس نزدیکترین معناى مجازى را باید گرفت یعنى این که این دو شخصیت در تمام صفات و کمالات مشترکند به جز مسأله نبوت که دلیل خاص بر عدم اشتراک آن داریم، و از جمله آن صفات و کمالات وجوب اطاعت و ریاست بر همه است و تازه اگر از این سخن نیز تنزل کنیم معناى مجازى شایع در موارد به کارگیرى چنین تعبیرى آن است که مردى نزد دیگرى بسیار عزیز باشد و چون جان او به شمار آید، همین مقدار نیز براى اثبات افضلیت و امامت على‌علیه السلام کافى است. (18) 
در تکمیل بیان مرحوم علامه مجلسى مناسب است به نکته‌اى که بعضى معاصرین گفته‌اند، اشاره شود. ما این نکته را به بیان خود چنین بازگو مى‌کنیم: 
اقدام رسول‌خدا به مباهله به همراهى على و فاطمه و حسن و حسین به لحاظ نتیجه چهار حالت مى‌توانست داشته باشد یا عذاب بر هر دو گروه نازل مى‌شد و هر دو طرف هلاک مى‌شدند، یا دعاى هیچکدام مؤثر واقع نمى‌شد و هر دو طرف از نظرها مى‌افتادند، یا دعاى اهل نجران به استجابت مى‌رسید و دعاى پیغمبر و اهل بیت او مورد قبول قرار نمى‌گرفت و یا عکس صورت سوم تحقق پیدا مى‌کرد. سه صورت اول نتیجه‌اش شکست پیغمبر و اهل بیت او بود و تنها صورت چهارم از صدق ادعاى او پرده برمى‌داشت با این حال مى‌بینیم در صحنه‌اى که بیشترین احتمالات از ناموفق بودن او حکایت داشت و تنها یک احتمال براى موفقیت او وجود داشت، پیغمبر و اهل بیت او با اطمینان و آرامش و بدون هیچ اضطراب و واهمه وارد شدند و این نشان از کمال یقین آنها به مرام خود بود. (19)

پی نوشت :

1) الارشاد، ج 1، ص .227
2) شیخ مفید، رساله تفضیل امیرالمؤمنین، ص 35
3) شیخ طوسى، التبیان، ذیل آیه مباهله. 
4) شیخ طوسى، تلخیص الشافى، ج 2، ص .6
5) مانند بغوى در معالم التنزیل، ج 1، ص 480
6) شیخ طبرسى، مجمع‌البیان، ذیل آیه مباهله. 
7) علامه حلى، کشف‌المراد، ص .385
8) آیت‌الله میلانى، قادتنا کیف نعرفهم، ج 3، ص 63 کلام علامه را از منهاج الکرامه و نیز از کشف الحق و نهج الصدق نقل کرده است؛ علامه حلى، کشف الحق و نهج‌الصدق، ص .177
9) براى اطلاع از منابعى که این حدیث را نقل کرده‌اند نگاه کنید به: رى شهرى، محمد، موسوعة الامام على‌بن ابى‌طالب، ج 8 ، ص .132
10) التفسیبر الکبیر، ذیل آیه مباهله. 
11) سبیتى، عبدالله، المباهله، ص 102 و علاوه بر این علامه مجلسى در بحارالانوار، ج 35، ص 269 سخن فخر رازى را از تفسیرش و نیز کتاب اربعین او نقل کرده و به تفصیل پاسخ گفت