ترجمان حقیقت

هر لحظه‌ زندگى اهل بیت (ع)یک حادثه و یک درس است، جلوه‌ عظیم انسانى است رهبرمعظم انقلاب

ترجمان حقیقت

هر لحظه‌ زندگى اهل بیت (ع)یک حادثه و یک درس است، جلوه‌ عظیم انسانى است رهبرمعظم انقلاب

مباهله حقانیت اهل البیت (ع)


تأمّلى در نقل گوناگون عالمان اهل سنّت

اینک یادآورى این نکته در روایت سعد وقاص قابل توجّه است.
همان طور که ملاحظه مى شود با این که ماجرا و سند این روایت یکى است، اما عالمان اهل سنّت، جواب سعد به معاویه را با شکل هاى مختلف ذکر کرده اند.
حتى یک راوى نیز این حدیث را در یک کتاب خود، به چندین شکل نقل کرده است. براى نمونه نسائى این روایت را با شکلى دیگر نیز از بکیر بن مسمار نقل مى کند. در این نقل بکیر مى گوید:
از عامر بن سعد شنیدم: معاویه به سعد بن ابى وقّاص گفت: چه چیز تو را از دشنام دادن پسر ابوطالب بر حذر مى دارد؟!
سعد گفت: تا سه فضیلتى را که پیامبر خدا صلى الله علیه وآله براى ایشان برشمردند فراموش نکرده ام هرگز به ایشان دشنام نمى دهم، فضایلى که یکى از آن ها براى من از بهترین نعمت هاى دنیا دوست داشتنى تر است. به او توهین نمى کنم تا وقتى به یاد دارم هنگامى که وحى (آیه ی تطهیر) نازل شد، پیامبر خدا صلى الله علیه وآله، على، دو پسرش و فاطمه علیهم السلام را زیر پوشش خود گرفت و گفت:

ربّ! هؤلاء أهل بیتی؛ أو أهلی؛

پروردگارا! اینان اهل بیت من یا- اهل من – هستند…(1) نسائى شکل سومى از روایت را این گونه آورده است:
هنگامى که معاویه از على علیه السلام یاد کرد، سعد گفت: به خدا سوگند! یکى از آن سه ویژگى براى من از هر آن چه پرتو خورشید به آن مى تابد؛ دوست داشتنى تر است.پیامبر صلى الله علیه وآله به هنگام جنگ تبوک به على علیه السلام گفت:

أما ترضى أن تکون منّی بمنزلة هارون من موسى إلاّ أنّه لا نبی بعدی؛

آیا خشنود نیستى که براى من هم چون هارون نسبت به موسى باشى با این تفاوت که پیامبرى بعد از من نمى آید؟اگر این جمله را به من مى گفتند براى من از هر آن چه پرتو خورشید به آن مى تابد؛ دوست داشتنى تر است.
فضیلت دیگرى که اگر من داشته باشم برایم از دنیا و هر آن چه خورشید بر آن مى تابد دوست داشتنى تر است؛ این جمله پیامبر بود که حضرتش در نبرد خیبر درباره ی او فرمود:

لأعطین الرایة رجلاً یحبّ الله و رسوله یفتح الله على یدیه، لیس بفرّار؛

پرچم سپاه را به فردى خواهم داد که خدا و رسولش را دوست مى دارد. او کسى است که به یارى خداوند پیروز مى گردد و به دشمن پشت نمى کند.
فضیلت دیگر که اگر من داشته باشم برایم از هر آن چه خورشید بر آن مى تابد دوست داشتنى تر است این که دختر پیامبر همسرم باشد و فرزندان وى را داشته باشم.(2)
نسائى شکل چهارم روایت را بدین گونه نقل کرده است: سعد مى گوید:روزى در جایى نشسته بودم که از على بن ابى طالب علیهما السلام بدگویى کردند. در پى این توهین من گفتم: از زبان رسول خدا صلى الله علیه وآله سه فضیلت در وصف وى شنیده ام که یکى از آن فضایل براى من از تمام دنیا بهتر است. من شنیدم که پیامبر خدا صلى الله علیه وآله فرمود:

إنّه منّی بمنزلة هارون من موسى إلاّ أنّه لا نبی بعدی؛

نسبت او به من هم چون نسبت هارون به موسى است، ولى بعد از من پیامبرى نمى آید.هم چنین فرمود:

لأعطینّ الرایة غداً رجلاً یحب الله و رسوله ویحبّه الله و رسوله؛

فردا پرچم سپاه را به فردى خواهم داد که خدا و رسولش را دوست مى دارد و خدا و رسول هم او را دوست مى دارند.سخن دیگر این که فرمود:

من کنت مولاه فعلی مولاه؛(3)

هر کس من مولاى او هستم، على نیز مولاى اوست.شکل پنجم روایت را ابن ماجه نقل کرده است. وى مى گوید:در یکى از سفرهاى حج معاویه، سعد نزد وى رفت. در این دیدار، سخن از على علیه السلام به میان آمد. معاویه به آن حضرت ناسزا گفت.سعد از این کار معاویه خشمگین شد و گفت: تو (درباره ی این شخص به سبکى یاد کرده و) مى گویى: «هذا الرجل؛ این مرد» در حالى که من از رسول خدا صلى الله علیه وآله شنیدم که مى گفت:

من کنت مولاه فعلیّ مولاه؛

هر کس من مولاى او هستم، على مولاى اوست.هم چنین از پیامبر صلى الله علیه وآله شنیدم که به على علیه السلام گفت:

أنت منّی بمنزلة هارون من موسى إلاّ أنّه لا نبی بعدی؛

نسبت تو به من هم چون نسبت هارون به موسى است جز این که بعد از من پیامبرى نمى آید.هم چنین از پیامبر صلى الله علیه وآله شنیدم که مى گفت:

لاُعطینّ الرایة الیوم رجلاً یحبّ الله ورسوله؛

امروز پرچم سپاه را به کسى مى دهم که خدا و رسولش را دوست مى دارد.(4)با توجّه به نقلِ مختلف عالمان اهل سنّت از این ماجرا مى گوییم:اگر فرض شود تفاوت عبارات مربوط به ویژگى هاى سه گانه امیر مؤمنان على علیه السلام از روى عمد نبوده و در آن تحریفى صورت نگرفته باشد شکى نیست که راویان، الفاظ عبارت دشنام و ناسزا به امیر مؤمنان على علیه السلام را، به خصوص آن جا که داراى سندى واحد است، تحریف کرده اند.در میان این روایات مشاهده مى کنیم که احمد بن حنبل، مسلم، ترمذى، نسائى و ابن عساکر،(5) این روایت را با سندى یکسان نقل کرده اند. به جز احمد، بقیه این روایت را این گونه آورده اند: أمر معاویة بن أبی سفیان سعداً فقال: ما منعک أن تسبّ أباتراب؟! فقال: أما ما ذکرت ثلاثاً… سمعت…؛
معاویه به سعد امر کرد (که به امیرمومنان على علیه السلام دشنام دهد، اما هنگامى که او از این کار خوددارى نمود) به او گفت: چه چیز باعث شد که ابوتراب را دشنام ندهى؟!سعد در پاسخ گفت: تا سه ویژگى را که از او یاد دارم… شنیدم که… .اما احمد، تمام الفاظ ابتداى روایت را حذف و از لفظ «شنیدم» روایت را آغاز کرده است. گویى سعد بى هیچ مناسبتى از این ویژگى ها سخن گفته است.حاکم نیشابورى نیز حدیث را با همین سند ذکر مى کند، اما با حذف عبارات ابتدایى و دو مورد از سه ویژگى، در نقل این روایت به ذکر فقط یک ویژگى بسنده کرده است!!
نسائى نیز با حذف این عبارات، چنین نقل مى کند:
 إنّ معاویة ذکر علیَّ بن أبی طالب، فقال سعد…؛
هنگامى که معاویه از حضرت على علیه السلام یاد کرد، سعد گفت: …!!نسائى، در نقل دیگرى این جمله را حذف و به جاى آن، این جمله را آورده است:
 کنت جالساً فتنقصوا علی بن أبی طالب…؛
من در جایى نشسته بودم که از على بن ابى طالب علیهما السلام بدگویى کردند!!.
ابن ماجه نیز به گونه دیگر آورده، وى مى گوید:
 قدم معاویة فی بعض حجّاته، فدخل علیه سعد، فذکروا علیاً، فنال منه، فغضب سعد وقال…؛
سعد در یکى از سفرهاى حج معاویه، نزد وى رفت. در این دیدار، سخن از على علیه السلام به میان آمد و معاویه به او ناسزا گفت، سعد از این کار خشمگین شد و گفت: … .
ابن کثیر نیز این بخش از روایت را که «معاویه به وى اهانت کرد و سعد خشمگین شد» حذف کرده است.(6)جالب این که در کتاب الفضائل احمد بن حنبل چنین آمده است:
 ذُکر علىٌّ عند رجل وعنده سعد بن أبی وقاص. فقال له سعد: أتذکر علیّاً؟!
در حضور مردى از امیر مؤمنان على علیه السلام سخن به میان آمد. سعد به این فرد گفت: آیا از على یاد مى کنى؟!(7)ابونعیم و برخى دیگر، اصل گفت و گوى میان سعد و معاویه را حذف کرده اند و گفته اند: سعد بن ابى وقّاص گفته است: رسول خدا صلى الله علیه وآله فرمودند:
 فی علی ثلاث خصال؛(8)
على داراى سه ویژگى است… .

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.